موضوع پروپوزال پایان نامه روانشناسی خانواده (ایده 394) :

اثر بخشی خانواده درمانی مبتنی بر نظام عاطفی بوئن بر کاهش عاطفه منفی و تنظیم هیجان زوجین در آستانه طلاق مراجعه کننده به ...

درمان بوئنی: کسی نیست که اختلاف های منتشر شده در خانواده را تجربه نکرده باشد، درمانگر شگفت زده می شود از این که در می یابد نزدیک ترین خویشاوندان بیمار به او خیانت کرده اند، اگر او تحلیلگر باشد به جای سرپوش گذاشتن بر آنها علاقه مند به شناخت آنها می شود (فروید، ۱۹۱۷-۱۸۶۳) پیش فرض اصلی چهار رویکرد عمده خانواه درمانی این است: خانواده اصلی فرد مهمترین تجربه ای است که بر روابط کنونی فرد اثر می گذارد. درمان بوئنی )۱۹۷۸)، درمان تجربه نگر (وینگرو بامبری، ۱۹۸۸)، درمان بافتی (بوزورمنی-نگی و اولریش، ۱۹۸۱) و درمان روابط موضوعی (اسلیپ، ۱۹۹۱) این چهار رویکرد را شامل می شوند. درمان بوئتی و روابط موضوعی دو رویکردی هستند که بیشتر به کار با زوج ها پرداخته اند و به این سبب مورد بررسی بیشتر قرار می گیرند. دیدگاه هر دو نظریه به دليل تأثیرپذیری از مکتب روان تحلیلی، به هم نزدیک و هم مرز هستند. بسیاری از ریشه های آنها در نوشته های فونزی، سالیوان، هورنای، کلاین، کرنبرگ وكوهات دیده می شود. در هسته مرکزی هر دو رویکرد این عقیده وجود دارد که گذشته فرد و در محور آن تجربه های اولیه او با سرپرستان و مراقبت کنندگان اهمیت زیادی دارد اما با این حال آنها تفاوت های مهمی نیز با هم دارند. چنانچه از نام آنها پیداست، چند نسلی یا بین نسلی نظریه هایی هستند که تمرکزشان بر انتقال الگوهای خانواده در بین نسل هاست در حالی که درمان روابط موضوعی بیشتر بر تعاملات فرافکنی شده بر همسر متمرکز است. رویکرد روابط موضوعی تنها یک مکتب فکری نیست (فینگلستاين، ۱۹۸۷ کیل پاتریک، ۱۹۹۱؛ شارف، ۱۹۹۱ و کلاير، ۲۰۰۳). این رویکرد با تفکرات دیکر (۱۹۶۷) آغاز می شود. او تلاش داشت بین دیدگاه درون فردی فروید و آگاهی روبه رشد مبتنی بر حائز اهمیت بودن روابط بین فردی و بافتنی بر بهداشت روانی، پیوندی ایجاد کند.

در دیدگاه او به جای غرایز جنسی، پیوندجویی (۹۴) و مهرورزی به عنوان سائق اولیه در نظر گرفته می شود. منبع مشکلات این است که هر عضو زوج نیازهای ارضاء نشده خود را به دیگری فرافکنی می کند و فرد دیگر نیز این فرافکنی ها را می پذیرد. تعریف موضوع درونی شده برای فهم نظریه روابط موضوعی حیاتی است. موضوع درونی بازنمایی روانی است که فرد از خود با دیگران دارد. برای مثال، کودک ممکن است تجربه های مثبت و منفی قوی با مادرش داشته باشد. مادر گاهی مهرورز و مراقبت کننده و گاهی طرد کننده بوده است. باور یا تصور کودک از مادر (موضوع درونی) دربرگیرنده تجربه های متضادی است که پریشانی و گسست شناختی را ایجاد می کند. برای مقابله با اضطراب، کودک موضوع های درونی را به خوب و بد تقسیم می کند و از آنها موضوع های خیالی جداگانه ای می سازد. از این طریق تعارض کاهش می یابد و تعادل برقرار می شود. در این مورد، کودک مادر خود را به دو صورت مادر خوب و مادر بد بازنمایی کرده است. از آن جا که این دوباره سازی اضطراب را کاهش می دهد، کودک می آموزد این مکانیزم را برای تجربه های مغایر با خود به کار گیرد. بخش های غیرقابل پذیرش (بد) و بخش های ایده ال (خوب) فرد جدا شده اند و به دیگران فرافکنی می شوند. طبق این نظریه، بسیاری از چیزهایی که در مورد دیگران دوست نداریم دراصل جنبه های منفی و قسمت خاموش خودمان هستند که به دیگران فرافکنی می شوند. هنگامی که کودک وارد بزرگسالی می شود و روابط صمیمانه روجی خود را شکل می دهد، همسرش هدف اولیه فرافکنی های اوست، زیرا هر رابطه عمیق و شدید، احساسات مرتبط با پیوندهای اولیه را بیدار می سازد و واکنش های دفاعی را تسهیل می بخشد. فرد به جای واکنش نشان دادن به همسر در واقع به موضوع درونی (برای مثال مادر) خود واکنش نشان می دهد و احساسات مشابه ای را به همسر فرافکن می کند.


دانلود پایان نامه روانشناسی خانواده همراه پروپوزال