موضوع پروپوزال پایان نامه روانشناسی سالمندان (ایده 385) :

مقایسه سبک زندگی و مدیریت بدن در سالمندان دارای افت بینایی و افت شنوایی زن و مرد

میزان افت شنوایی نیز عامل شنوایی سنجی مهم دیگری است که باید مورد توجه قرار گیرد، زیرا نشان می دهد بیمار چقدر از سخنان ما را درک می کند. اگر افت شنوایی را در هر دو گوش یکسان در نظر بگیریم خط مشی بسیار سختی در ادامه توصیف خواهد شد. افت خفیف باعث می شود فرد به خود فشار بیاورد، گه گاه تقاضای تکرار کند، صدای تلویزیون را کمی بلندتر کند و گاهی اوقات پاسخ های اشتباه بدهد. مثلا یکی از افراد حاضر در پژوهش من توضیح داد که افت شنوایی خفیف متوسط چگونه است: بعضی وقت ها می شود که چیزی را که باید می شنیده ام نشنیده ام و به خودم گفته ام «وای، متاسفم که نشنیدم» و به همین خاطر کمی احساس درماندگی می کنم... از طرف دیگر احساس درماندگی همیشگی چه سودی دارد... کمکی به من نمی کند. در افت شنوایی متوسط فرد اغلب نیاز به تکرار دارد، صدای تلویزیون باید خیلی بلندتر باشد، پاسخ های اشتباه بیشتری می دهد، در گفت و گوهای گروهی کلمات بیشتری را اشتباه متوجه می شود، و خستگی ناشی از گوش دادن دقیق در وی قابل رویت است. افت شدید شنوایی برای همه مشهود است و معمولا نیاز به سمعک دارد.

فردی که افت شنوایی شدید دارد احتمالا تنها صداهای خیلی بلند را می شود، و گاهی هیچ چیز نمی شود. در حالیکه ممکن است از این عوامل پزشکی / شنوایی سنجی نتیجه بگیرید که افراد دچار افت های شنوایی عمیق و در طولانی مدت بدترین شرایط را دارند، تجربه شخصی من نشان می دهد (مورگان- جونز، ۲۰۰۱) لزوما این گونه نیست، چون عوامل روانی اجتماعی اگر اهمیت بیشتری نداشته باشند، در سازگاری طولانی مدت اهمیت یکسانی دارند. اکنون برخی از این عوامل و چگونگی پرداختن به آنها را در مشاوره بررسی می کنیم. برای تسهیل بازسازی یک زندگی پس از افت شنوایی شدید یا عمیق، مشاوران باید به مراجعان شان کمک کنند حوزه هایی را که در آن احساس کمبود می کنند شناسایی کرده و راهبردهای جبرانی را برای آن ها طراحی کنند. از آنجا که افراد دارای افت شنوایی مانند هر گروه دیگری متنوع هستند، احساس آنان در مورد حوزه های کمبود و افت نیز متفاوت است. هرچند، افت شنوایی افراد و خانواده ها را مستعد مشکلاتی در برخی حوزه های خاص و مشترک می کند.

در مقدمه فصل حاضر به موضوع یافتن «هویت» فرد پرداختیم. سبک زندگی فرد یا «الگوهای پایدار زندگی، عشق و کار در دنیا» ارتباط بسیار نزدیکی با هویت او دارد (وکس، ۱۹۸۹). چهار نوع سبک زندگی در ادبیات پژوهشی وجود دارد. (۱) کسانی که جامعه ناشنوایان را انتخاب می کنند افرادی هستند که می خواهند سبک زندگی ای را حفظ کنند که تا حدودی آنان را به عنوان یک گروه اقلیت از دنیای بزرگ تر شنوایان جدا می کند (گلیکمن، ۱۹۸۶). این گروه دارای احساس قدرتمند تعلق بوده و هم چنین برای ابراز نیازهای خود زبان خاصی دارند. اگرچه، مانند همه اقلیت ها در معرض تبعیض قرار می گیرند و در نتیجه نسبت به متخصصان احساس بدگمانی عمیقی پیدا می کنند. نمونه این مورد در گفته های یکی از پاسخ دهندگان من به نام آرتور مشهود است: من همیشه نسبت به انگیزه متخصصانی که با افراد ناشنوا کار می کنند مشکوک هستم. به ویژه در دو گروه از آنان... پزشکان و معلمان آنان شدیدا مخالف زبان اشاره هستند.. فکر می کنم خود افراد ناشنوا نیز با تکیه به مددکاران کمکی به خود نمی کنند و به طرق مختلف... مددکاران ناخودآگاه ما را تشویق به وابستگی می کنند تا از شغل خود محافظت کنند.

این نظر من است. (۲) دومین گروه سبک زندگی، افراد کم شنوایی هستند که در کنار دنیای بزرگ تر شنوایان جای می گیرند و تمایل دارند بخشی از همان چارچوب فرهنگی باشند که بیشتر ارائه دهندگان خدمات قرار دارند. گاهی به اعضای این گروه همگون سازان گفته می شود. آنان با «وارد شدن» به فرهنگ اکثریت شنوا تصور برابری را حفظ می کنند (گافمن، ۱۹۶۳)، اما ممکن است هویت خود را قربانی کنند چرا که همیشه هم به اختلال شنوایی آنان اهمیت داده نمیشود (هاروی، ۱۹۹۸). (۳) سومین دسته شامل ناشنوایان و کم شنوایانی است که «دو فرهنگی» هستند، یعنی بین جامعه ناشنوایان و جامعه عادی حرکت می کنند. این افراد ترجیح می دهند دوزبانه باشند و طیف وسیعی از مهارتهای اجتماعی را فرا می گیرند که بتوانند در هر دو دنیا باشند. (۴) گروه چهارم را می توان «مرزی » نامید، چرا که در هیچ یک از دو گروه ناشنوا و شنوا به خوبی جای نمی گیرند. زیرا این گروه تمایل به کناره گیری دارند، ارائه دهندگان خدمات اغلب آنان را نمی شناسند مگر آنکه اتفاق خاصی مانند بستری شدن در بیمارستان با مشارکت در پژوهش آنان را در تماس با دنیای بیرون قرار دهد (وکس، ۱۹۸۹).