انواع مختلفی از ارتباط والدين - کودک وجود دارند و موفقیت والدین در محدود کردن کودکان از قرارگرفتن در معرض خشونت در رسته های متفاوت است.

همه کودکان با هم تفاوت دارند. بعضی از کودکان ممکن است در برابر ممنوعیت مشاهده خشونت رسانه ای راحت کنار بیایند، اما در مورد دیگر والدین، مخصوصا آنهایی که کودکان معترض دارند، ممکن است تحمیل ممنوعیت ها و سخت گیری ها برای ندیدن صحنه های خشونت آمیز در رسانه ها، باعث بروز جنگ در خانه شود. این کودکان شاید بر کار خود پافشاری کرده و ادعا کنند که این حق آنهاست که تصمیم بگیرند که در چه زمانی از چه رسانه ای استفاده کنند. در نهایت، والدین مسئول، آنهایی هستند که به کودکاشان اجازه چنین تصمیم گیری را بدهند، اما بسته به سطح بلوغ کودک، والدين ممکن است تصمیم بگیرند که در موقعیتهای مناسب، آن موانع و سختگیریها را معتدل کرده و گاهی برطرف کنند. در بعضی موارد، خشونت در رسانه ها در مقایسه با دیگر وسایل و موقعیتها، ممکن است کمی ملایم باشد و ارزش این را نداشته باشد که والدین به سیاستهایی اقدام نمایند که آرامش خانواده را از بین می برند. تبادل نظر در مورد رسانه هایی که کمترین حد خشونت را دارا هستند، به نظر می رسد که راهکار مناسبی باشد.

چنانچه این راه کارهای موردی و به مقیاس کوچک در آمده، برای مدیریت برخورد و عکس العمل کودکان با خشونت در رسانه ها ارائه شوند؛ شاید مفیدترین و بلندمدت ترین راهکار برای کاهش اثر خشونت رسانه ای باشد. خشونت رسانه ای یک مشکل فرهنگی است؛ بنابراین هر نوع مداخله ای باید در سطح فرهنگی صورت گیرد. مسلما نمی توانیم روی صنعت رسانه ای برای تنظیم خودش حساب کنیم. بلکه، هر تغییر فرهنگی احتیاج به تلاش هایی دارد که از تلاش های ریشهای مصرف کنندگان نشأت گرفته است. بایکوت کردن عمدهی توزیع کنندگان و دلالاتی که محصولات فرهنگی ناخوشایند و با تصاویر منزجر کننده می فروشند، ممکن است راهی برای موفقیت در این امر باشد. این نوع بایکوت ها در گذشته، بسیار مفید بودند. در سال ۲۰۰۵، گروه کوچکی از دختران غرب پنسیلوانیا عليه شركت اميرکرومبای و فیچ ( A & F ) شکایت کردند؛ چون آن شرکت لباس های دخترانهای تولید می کرد که روی آنها جملات زننده ای وجود داشت.

بعد از پنج روز، برابر پوشش خبری منقی علیه آنهاء آن شرکت، مجبور شد لباس هایی که آن جملات زننده را داشت، از مغازه جمع کند. اگرچه شرکت A & F به خاطر همین تبلیغات تلویزیونی، سود برد اما شکایت آن دختران در حذف لباس هایی با جملات ناخوشایند از مغازه، یک پیروزی بود. وزارتخانه های آموزشی در برخی کشورها، کار خود را شروع کرده و تأثیر خشونت در رسانه ها را محدود کرده اند. برای مثال، هفته نامهی آموزشی ملی تلاداء فرصتهائی را برای مباحث کلاسی در مورد قدرت رسانه ها در زندگی کودکان، فراهم آورده است استراليا و بريتانيا، دوره آموزش را به عنوان بخشی از هستهی مرکزی آموزشی برای کودکان دوره ابتدایی و راهنمایی، فراهم نموده اند که در آن ها محصولات فرهنگی مناسبی، تولید می نمایند. اماء والدین باید هوشیار باشند که محتوای این دوره های آموزشی در رسانه ها با آنچه که آنها به عنوان مهمترین خطر رسانه ای برای آیندهی کودکان در نظر دارند، هماهنگی داشته باشد. اگر این دوره های آموزشی در کاهش سطح خشونت در رسانه ها رضایت بخش نباشند، در اینصورت والدین باید همگام با سیستم مدارس محلی و وزارتخانه ها فعالیت کنند.