عواطف، درک افراد از محیط اطرافشان را نشان می دهد و بر رفتار آنها تاثیر می گذارد.

آنها با مشخص کردن مفهوم سازگاری در زندگی بر شخصیت خود نیز تاثیر می گذارند. کسی که طبیعتا انسان پوچ گرا و بی هدفی است، نسبت به کسی که با مردم رابطه برقرار می کند و موانع سر راهش را با دیدی بهتر و اعتماد به نفس بیشتری کنار می زند، رفتار بدی دارد و کسی که ذاتا انسان حسودی است، نسبت به رفتار و گفتار دیگران مشکوک است. عواطف مثبت باعث شادی و ایجاد انگیزه در زندگی شخص می شوند و سازگاریهای اجتماعی و شخصی او را بیشتر می کنند و عواطف منفی زندگی را به کام فرد تلخ می کنند. گاهی احساس افراطی، باعث نابودی شخص میشود. این هیجانها ممکن است در ساختار ذهنی طبیعی فرد اثر بگذارند و منجر به اشتباهات زیادی شود. به دلیل رابطه موجود بین پیشرفت و خودشناسی، اگر عملکرد شخصی، تجربیات شخصی او را بیان نکند او احساس عدم امنیت و گناه می کند. جوانی که مهارت چندانی در امور اجتماعی ندارد و کارها را خوب انجام نمی دهد احساس پشیمانی و عذاب وجدان می کند و یا خانمی که مواد غذایی و نوشیدنی موجود در خانه اش هنگامی که مهمان دارد، تمام شده باشد، هول می شود؛ زیرا می ترسد که اوضاع آشفته شود. تجربیات نه تنها از لحاظ عاطفی بر خودشناسی تاثیر می گذارد؛ بلکه تداعی این تجربیات در شناخت فرد از خودش موثر است. وجود تضاد بین خودشناسی واقعی و خودشناسی ایده آل باعث تداعی تجربیات ناخوشایند می شود. شدت واستمرار یک احساس، ا مشخص می کند که آن احساس چگونه بر شخصیت فرد تاثیر می گذارد. واکنشهای عاطفی چه مثبت و چه منفی ناشی از رضایت، وحشت، ترس یا عصبانیت هستند.


موضوع پیشنهادی پروپوزال روانشناسی (ایده 312) :

بررسی نقش واسطه ای عواطف مثبت در رابطه سازگاری اجتماعی با تنظیم هیجان در ...