آدمی برای شاد بودن و ایمن بودن باید احساس کند که لنگرگاهی دارد، جایی که میتواند با شادی و کامیابی بر خلاف ناراحتیها و شکستهایش زندگی کند.

بدون این پناهگاه او احساس شکست، کمبود و ناراحتی می کند. بوسارد (۱۹۹۵) و بول (۱۹۹۸) بر اهمیت خانه در احساس امنیت کودک تأکید کرده اند: «خانه مکانی است که کودک در آن جا تجربه های زیادی کسب می کند. پناهگاهی است که در خلوت زخمهایش را التیام می بخشد.» به مرحله ای می رسد که به دست آوردهایش افتخار می کند؛ پناهگاهی می یابد که میتواند در آنجا به طور واقعی با خیالی در فکر فرو رود.

به عبارت دیگر خانه مکانی است که فرد در آنجا تجربه اجتماعی کسب می کند، متمایز می شود، خود را ارزیابی و درک می کند، رفتارهای ناهنجار اجتماعی را درک می کند، مورد تحسین و تمجید قرار می گیرد و یا نادیده گرفته می شود. مطالعات نشان میدهند که فروپاشی خانواده به علت مرگ یا طلاق برای همه اعضاء خانواده اعم از زوجین و کودکان تکان دهنده است، تصور از خود فرد از بین رفته و الگوهای زندگی به طور اجتناب ناپذیری بتدریج از بین می روند. نداشتن همسر به ویژه در نزد افراد مسن باعث آشفته شدن و پریشانی می شود زیرا آنها همسر را از نظر امنیت عاطفی به عنوان یک فرد برتر تلقی می کنند.

نمونه موضوع پیشنهادی :

رابطه محیط مدرسه و پیشرفت تحصیلی دانش‌آموزان در تربیت بدنی از نگاه معلمان تربیت بدنی


دانلود پروپوزال کامل این موضوع