دانلود تحقیق روانشناسی درباره بيش فعالی و كمبود توجه
مشخصات:
موضوع تحقیق روانشناسی: ديدگاه هاي عصب زيست شناختي درباره بيش فعالي همراه با كمبود توجه
جفري ام هالپرين، ديويد جي. ماركز و كرت پي. شولتز
Jeffry M. Halperin, David J. Marks, And Kurt P. Schultz
 
منابع فارسی و لاتین: داخل متنی دارد
کاربرد این مطلب: تحقیق کلاسی، منابع پروپوزال و پایان نامه نویسی نویسی ، قابل استفاده برای اساتید درس روش تحقیق، آشنایی با منابع آموزشی و...

کیفیت : عالی

تعداد صفحه: 24 صفحه
نوع فایل: word کد Thg01
برای دانلود این تحقیق روانشناسی به ادامه مطلب بروید...

خلاصه

اين فصل سه هدف را دنبال مي كند. نخست ما مروري خواهيم داشت بر اختلال بيش فعالي همراه با كمبود توجه، با تمركز ويژه بر موضوعات مربوط به تشخيص، مراحل سير، ارزيابي و درمان اين اختلال. سپس به مرور داده هاي نوروسايكولوژيكي و تصويرنگاري عصبي خواهيم پرداخت و الگوهايي را كه در حال حاضر چارچوب هايي را در زمينه اساس عصبي بيش فعالي همراه با كمبود توجه مطرح ساخته اند، مورد بررسي قرار خواهيم داد. در پايان، ما به طور خلاصه ديدگاهي را درباره تحول عصبي بيش فعالي همراه با كمبود توجه كه گستره عمر را در بر مي گيرد مطرح خواهيم ساخت. اين الگوي اخير به طور كامل تر در جاي ديگري (هالپرين و شولتز،2006a) توصيف شده است.

  مقدمه

بيش فعالي همراه با كمبود توجه يك اختلال روانپزشكي مزمن مربوط به دوران كودكي است كه با سطوح تحولي نامتناسب بي توجهي و بيش فعالي- تكانشگري مشخص مي شود (انجمن روانپزشكي امريكا،1994). اين اختلال يكي از شايع ترين بيماري هاي روانپزشكي كودكان بوده و تخمين زده مي شود كه 7-3% كودكان مدرسه اي را تحت تاثير قرار دهد. بيش فعالي همراه با كمبود توجه در پسران 4-3 برابر دختران است، با اين وجود، اين تفاوت ها معمولا در پژوهش هاي مختلف به تبع ماهيت نمونه مورد بررسي متفاوت هستند. به طور كلي مطالعات همه گيرشناسي (براي مثال، كوفه،مك كوون، جكسون، ادي، آبرامسون و گريسون ،2001؛ اسزاتماري، آفرد و بويله ،1991؛ ويسر و لسسن ،20059 نسبت اين بيماري را در پسران نسبت به دختران 2.5:1 ذكر كرده اند.

در مقابل مطالعات مربوط به نمونه هايي ارجاعي به لحاظ باليني تفاوت جنسيتي مربوط به اين اختلال را (پسر: دختر) در طيفي بين 6:1 و 9:1 گزارش كرده اند (انجمن روانپزشكي امريكا،2000). ناهماهنگي مشاهده شده در توزيه جنسيتي مربوط به مطالعات همه گير شناسي در مقابل نمونه هاي ارجاعي باليني ممكن است از اين واقعيت نشات گرفته باشد كه امكان اينكه پسران به دليل آسيب شناسي همزمان تخريبي (نافرماني، پرخاشگري و غيره) يا بي ثباتي در تظاهرات خود بيش فعالي همراه با كمبود توجه نيازمند به مراقبت باليني تشخيص داده شوند، بيش از دختران است (باركلي ،1990؛ گاب و كارلسون ،1997).

بيش فعالي همراه با كمبود توجه بين 30 تا 50% مراجعات به مراكز بهداشت رواني را در كودكان به خود اختصاص داده و بر مبناي محاسبات سالانه، منجر به بيش از 100 ميليون ارتباط پزشكي در سال مي شود. در حال حاضر برآورد شده است كه 4.4 ميليون كودك و نوجوان در ايالات متحده امريكا داريا معيارهي تشخيصي هستند و تقريبا نيمي از آنان تحت درمان دارويي رواني قرار دارند (ويسن و لسن،2005). بنابراين، بيش فعالي همراه با كمبود توجه يك موضوع عمده در زمينه سلامت عمومي به شمار مي رود (زيتو، سافر، دزريس، گاردنر، بولز و لينچ ،2000). ابزار استاندارد براي تشخيص بيش فعالي همراه با كمبود توجه نسخه تجديد نظر شده چاپ چهارم راهنماي تشخيص و آماري اختلالات آماري است (DSM-IV-TR).

بر اساس DSM-IV-TR نشانه ها حداقل بايد به مدت 6 ماه مشاهده شوند و اختلال آشكار خداقل در دو موقعيت مجزا ديده شود. معمولا اين موقعت ها شامل خانه، مدرسه و محيط اجتماعي است. همچنين موقعيت باليني كه كودك در آن مورد ارزيابي قرار مي گيرد نيز ممكن است مد نظر قرار گيرد، اما بسياري از كودكان در محيط هاي سازمان يافته تر و شخصي تر تقريبا بودن اختلال به نظر مي رسند. بنابراين، اگرچه وجود رفتار مختل حين ارزيابي باليني ممكن است به عنوان معيار دخول در تشخيص بيش فعالي همراه با كمبود توجه به شمار آيد، عدم وجود سطوح تحولي گسترده بي توجهي، تكانشگري يا بيش فعالي نبايد به عنوان معيار خروج از اين تشخيص در نظر گرفته شوند.

افزون بر اين، معيار تشخيص تصريح كرده است كه نشانگان بي توجهي و بيش فعالي- تكانشگري بايد ناسازگارانه بوده و با سطح رشدي كودك نامتناسب باشند و نبايد مربوط به اختلال روانپزشكي ديگري باشند (براي مثال، تظاهرات بي توجهي گسترده در بافت يك دوره روان پريشي). سرانجام، تظاهرات نشانگان بايد قبل از سن 7 سالگي مشاهده شده باشند. در بسياري از موارد، نشانه قبل از سنين مدرسه نيز وجود دارند، با اين وجود، تمايز بين سطوح معنادار به لخاظ هنجاري و باليني رفتار برون ريزي، با در نظر گرفتن اختلال (براي مثال، ترك مكرر مدرسه، اختلاف خانوادگي و غيره) به عنوان يك شاخص مهم، در اين دوره مي تواند چالش برانگيز باشد.

نكته مهمي كه بايد مدنظر قرار گيرد، تشخيص افتراقي دقيق بين افرادي است كه تظاهرات باليني مربوط به بي توجهي و بيش فعالي- تكانش گري شان در اواسط كودكي يا نوجواني مشاهده شده است، زير شروع نسبتا ديرهنگام اين تظاهرات ممكن است همزمان با يك عامل فشارزاي مجزا (مانند تكاليف درسي سنگين يا اختلالات يادگيري) بوده و يا اينكه حاكي از وجود اختلال رواني ديگري (مانند اضطراب، افسردگي) با تظاهرات تقريبا مشابه باشد.

ملاحظات تحولي

يكي از مشاهدات شناخته شده مربوط به اختلال بيش فعالي همراه با كمبود توجه به عنوان يك اختلال تحولي اين است كه با افزايش سن، هم شدت نشانه هاي بيماري و هم تعداد افرادي كه تحت تاثير بيماري قرار گرفته اند كاهش مي يابد (كمپبل، اندمن و برنفلد ،1977؛ كمپبل، بيروكس،اوينگ و اسزومووسكي ،1986؛ هيل و شونر ،1996؛ مانوزا، كلين، بسلر،مالوي و لاپودالا ،1993؛ مانوزا، كلين، بسلر،مالوي و لاپودالا ،1998،. به طور كلي، در بين كودكان پيش از سنين دبستان، نسبت معناداري از افرادي با سطوح معنادار بي توجهي بيش فعالي- تكانشگري به لحاظ باليني وجود دارند.

با اين وجود، مطالعات طولي (كمپبل، بيروكس،اوينگ و اسزومووسكي،1986؛ ماراكوويتز و كمپبل ،1998) مشخص ساخته است كه نسبت قابل توجهي از كودكان متاثر (تقريبا 50%) ديگر در سنين مدرسه رفتارهاي برون ريزي نامتناسب با سطوح رشدي شان را نشان نمي دهند و رشدشان صورت بهنجارتري به خود مي گيرد. بنابراين، اگرچه نسبت قابل توجهي از كودكاني كه به مدرسه نمي روند، داراي معيارهاي تشخيصي اختلال بيش فعالي همراه با كمبود توجه هستند، به نظر مي رسد كه در بسياري از آنان با رسيدن به سن مدرسه اين تشخيص ملغي شود.

با انتقال از مرحله سنين مدرسه به دوران وجواني با كاهش ديگري در نشانه هاي معيار اختلال بيش فعالي همراه با كمبود توجه (مانوزا و همكاران،1993؛ مانوزا و همكاران،1998) موجه مي شويم و با انتقل به مرحله بزرگسالي باز هم نرخ ابتلا به اختلال بيش فعالي همراه با كمبود توجه كاهش مي يابد (هيل و شونر،1996). با اين وصف، اكنون مي دانيم كه ثبات تشخيص هاي مربوط به اختلال بيش فعالي همراه با كمبود توجه يا شايد تظاهرات باقي مانده آن، بر خلاف انتظارمان در نوجواني و جواني ادامه مي يابد، و به طور متوسط 4 تا 5% بزرگسالان هنوز در آستانه تشخيص جاي مي گيرند (مورفي و باركلي ،1996).

علاوه بر تغيير شيوع اختلال بيش فعالي همراه با كمبود توجه در خلال رشد، ماهيت نشانه ها نيز دستخوش تغييرات تحولي مي شوند. نشانه هاي عمده در بين كودكاني كه به مدرسه نمي روند، سطح بالاي فعاليت موتوري حركتي، بي صبري،حواس پرتي و ناتواني در معطوف ساختن توجه به تكليف خواسته شده است. هنگامي كه كودك به اوايل كودكي مي رسد، بيش فعالي حركتي از بين رفته و جاي خود را به خستگي ناپذيري و بي قراري مي دهد. در اويل نوجواني و بزرگسالي، ممكن است نشانه هاي آشكار بيش فعالي و بي قراري جاي خود را به گزارش احساس دروني بي قراري داده و اجتناب از انجام تكليف و مشكلات مربوط به تلاش و توجه مداوم (براي مثال، مشكل در تكميل تكليف و تعقيب آن)جايگزين حواس پرتي مفرط شود.

در افرادي كه تظاهرات اختلال بيش فعالي همراه با كمبود توجه آنها باقي مي ماند، انتقال از مرحله كودكي به نوجواني اغلب با مشكلات قابل توجهي در زمينه مديريت زمان، سازماندهي و برنامه ريزي و ضعف هاي فرا شناختي همراه است. همبودي روانپزشكي متخصصان باليني و پژوهشگراني كه با ارزيابي و درمان اختلال بيش فعالي همراه با كمبود توجه سر و كار دارند همچنين بايد بدانند كه بيش از 75 تا 80% افراد متاثر يك يا دو نوع از اختلالات روانپزشكي ديگر را نيز به طور همزمان نشان مي دهند (بيدرمن،نيوكرن و اسپريچ ،1991غ نيوكرن و همكاران،2001).

در بين كودكان مبتلا به اختلال بيش فعالي همراه با كمبود توجه، در بين 35 تا 40% افراد اختلال نافرماني مقابله اي (ODD)، اختلال سلوك در 20 تا25% افراد، اختلالات زباني در 30%، اختلالات اضطرابي در تقريبا 25% و اختلالات خلقي در 10 تا 15% گزارش شده است، در حاليكه اختلالات مواد در بيش از 15 تا 30% افراد مبتلا مشاهده شده است. اين موضوع اهميت دارد كه ارزيابي و درمان، بدون مد نظر قرار دادن اين بيماري هاي روانپزشكي رايج از نظر همبودي، و تنها با توجه صرف بر اختلال بيش فعالي همراه با كمبود توجه انجام نگيرد، زيرا احتمال اختلالات رواني و پيامد ضعيف طولاني مدت، در صورت وجود بيماري هاي همبود، بيش از زماني است كه اختلال به صورت منفرد وجود دارد.