مشخصات این پایان نامه:
 

رابطه هوش هیجانی و باورهای غیر منطقی با سلامت روان در دبیران دوره راهنمایی

منابع فارسی و لاتین: دارد
پژوهش های داخلی و خارجی: دارد
پیوست و پرسشنامه: دارد
فهرست مطالب: دارد
تعداد صفحه: 132
نوع فایل: word کد Psy234
برای دانلود فایل کامل این پایان نامه به ادامه مطلب بروید...

بخش هایی از فصل پنجم این پایان نامه:

بحث و نتیجه گیری فرضیه اول: بین باورهای غیر منطقی و سلامت روان رابطه وجود دارد. نتایج ماتریس همبستگی نشان داد که بین نمره کل سلامت و باور های غیر منطقی رابطه معنی داری وجود دارد.

از این رو فرضیه اول پژوهش مبنی بر وجود رابطه معنی دار بین سلامت روان و باور های غیر منطقی تایید می شود. نتیجه بدست آمده با یافته های کانپ و همکاران(2011)؛ تنن بام و همكاران (2011)؛ بال(2008)؛ نین(1993)؛ لوهر و همکاران (1984؛ به نقل از لیبومرسکی و دیکرهوف، 2008)؛ واتسون و کولهان (2005)؛ هاچینسون و چاپمن (2004)؛ کاسک و اوزوکی (1998)؛ نجارپوراستادي (1389)؛ تقوى و همکاران(1385)؛ ایراندخت (1387)؛ پورشايگان و همكاران (1381)؛ باقری (1381)؛ نوروزى (1377)همسو می باشد. در تبیین نتیجه فوق باید گفت که باورهای غیرمنطقی را برحسب انواع تفکر حکم کنندگی، نیازمندی، وحشت زدگی و تحمل ناکامی، تقسیم می کنند.

حکم کنندگی، اساسی ترین نوع باورهای غیرمنطقی که در روابط وجود دارد برخاسته از روابط در مقابل تمایل می باشد، افراد به سهولت و خیلی عادی به جای این که به داشتن ویژگی هایی در روابط خود اظهار تمایل کنند، به غلط وجود آن ویژگی ها را در خود، دیگران و محیط، الزامی تلقی می کند، نیازمندی، مردم اغلب به خود قبولانده¬اند که برای داشتن یک زندگی شاد و احساس ارزشمندی، کاملاً ضروری است که امور و رویدادها به گونه ای د لخواه باشد.این افراد با خلق نیازی شدید و شوم برای جلب محبت (از افرادی خاص یا اکثر افراد) خود را در شرایطی قرار میدهند که در صورت کم محبتی دیگران به شدت دچار پریشانی شوند و این افراد برای دریافت محبت کامل دیگران مدام دچار اضطراب اند و هرگاه دریابند که این محبت ضروری به طور کامل تأمین نشده است دچار افسردگی و گوشه گیری خواهند شد.

باورهای غیرمنطقی باعث می شوند که افراد وقایع زندگی خود را به صورت بدبینانه تری تعبیر کنند و در بسیاری از موارد از خود و دیگران انتظارات غیرمنطقی و نامعقولی داشته باشند. این مسایل باعث می شوند که آنها همیشه ناشاد و مضطرب باشند. بنابراین سلامت روان آنها به خطر می¬افتد (بیرانوند، 1390). فرضیه دوم: بین هوش هیجانی و سلامت روان رابطه وجود دارد. نتایج ماتریس همبستگی نشان داد که بین نمره کل سلامت و هوش هیجانی رابطه معنی داری وجود دارد. از این رو فرضیه دوم پژوهش مبنی بر وجود رابطه معنی دار بین سلامت روان و هوش هیجانی تایید می شود. نتیجه بدست آمده با یافته های سياروچي و همکاران (2010)؛ سالووي و همكاران(2011)؛ کاسک و اوزوکی (1998)؛ نین(1993)؛ موسوی(1390)؛عاملی (1389)؛ بخشی سورشجانی (1387)؛ حدادی کوهسار (1386)؛ باقری (1381)؛ همسو می باشد.

در تبیین نتیجه فوق باید گفت که برخی از اشکال هوش هیجانی افراد را از استرس در امان داشته و به سازگاری بهتر می انجامد و در افراد با بهره گیری از توانایی کنترل هیجان با گرایش به حفظ خلق مثبت از حالتهای افسردگی پیشگیری می کنند و فرد از احساس رضایتمندی بهتری برخوردار است. زیرا هوش هیجانی بالا با انعطاف پذیری ، کاهش افسردگی ، کنترل تکانه ،شادابی ،نشاط و سرزندگی،استقلال بیشتر،عملکرد بهتر،خوش بینی نسبت به زندگی و پایداری در برابر استرس مرتبط است و با ایجاد شخصیت مبتکر سبب لذت بردن از غلبه بر مشکلات را به دنبال دارد. بار-ان (1997) در مولفه خلق عمومی مطرح نموده که فرد با هیجان های مثبت از خود و ارتباط با دیگران لذت می برد و همچنین بوسیله شاکادمی و شوخ طبعی هیجان های مثبتی در خود ایجاد می نماید و شخص با این هیجانها توانایی لذت بردن از جنبه های مختلف زندگی را بوجود می آورد.

افراد شاد،غالباً احساسات مثبتی دارند، در خانه و محل کار راحت هستند و قادرند از فرصت هایی که در آن شوخی وجود دارد لذت ببرند در نتیجه خوش بینی حاصل می شود و باعث می گردد فرد توانایی دیدن بخش روشن تر زندگی و حفظ بازخورد مثبت نسبت به آن حتی در صورت بروز مصیبت و بدبختی بدست آورد.گلمن (1997) همچنین اذعان نمود که هوش هیجانی بالا خوش بینی نگرشی را در پی دارد که افراد را در رویارویی با رویدادهای دشوار، افتادن در گرداب بی تفاوتی،نا امیدی و افسردگی مقاوم می سازد. خوش بینی در برقراری بهینه ارتباطات بین فردی و نحوه پاسخگویی افراد به زندگی تاثیرات آشکاری در بهداشت روانی باقی می گذارد و به طور کلی هوش هیجانی بالا می تواند پیش بینی کننده خوبی برای افرادی که ممکن است استرس های آسیب زایی را تجربه کنند،باشد.

آستین (2005) نیز در پژوهش خود به رابطه قوی بین هوش هیجانی و سلامت روان و پیشگیری از افسردگی دست یافت و اینکه افراد از افسردگی دور می شوند و می توانند بر مسائل خود کنترل داشته باشند فرضیه سوم: بین هوش هیجانی در زنان و مردان معلم تفاوت وجود دارد. جهت بررسی تفاوت هوش هیجانی در بین زنان و مردان از آزمون t مستقل استفاده شد. نتایج آزمون t مستقل نشان داد که بین معلمان زن و مرد در میزان نمره کل هوش هیجانی تفاوت معنی داری وجود دارد.از این رو فرضیه سوم پژوهش مبنی بر وجود تفاوت معنی دار بین معلمان زن و مرد در میزان هوش هیجانی تایید می شود. نتیجه بدست آمده با یافته های سياروچي و همکاران (2010)؛ سالووي و همكاران(2011)؛ کاسک و اوزوکی (1998)؛ نین(1993)؛ موسوی(1390)؛ عاملی (1389)؛ بخشی سورشجانی (1387)؛ حدادی کوهسار (1386)؛ باقری (1381)؛ همسو می باشد.

در تبیین نتیجه فوق باید گفت که افرادی که هوش هیجانی بالاتری دارند به خود متکی ترند نگرشی مثبت تر و تمایل بیشتری به رویارویی با مشکلات دارند و می توانند از بسیاری از تنش ها و اضطراب ها و عملکردهای ناقص اجتماعی درامان بمانند زیرا بالا بودن سطح هوش هیجانی،موجب تسلط بر هیجانات ،نگرش مثبت و تنظیم خلق و خوی می گردد. همانطور که گفته شد ارزیابی و بهره برداری و تنظیم و حل مساله و سازگاری جزء مولفه های اصلی هوش هیجانی هستند،و مواجهه انطباقی ممکن است همانند هوش هیجانی در عمل ،تسلط بر هیجانات ،رشد هیجانی و تمایز شناختی و هیجانی تصور شود که به فرد اجازه می دهد تا در یک دنیای پر از چالش رشد کند(یحیی زاده، 1392).

احتمالاً افرادی که هوش هیجانی بالاتری دارند به خود متکی ترند و نسبتا برای حل مشکلات موجود از منابع فردی و اجتماعی خود بیشترین سود را می بردند. هوش هیجانی بالا به فرد توانایی کنترل موقعیت مساله زا را می دهد و از دخالت عوامل نامطلوب درونی و بیرونی همچون یاس و ناامیدی ،خستگی،عوامل هیجانی منفی،فشار روانی اطرافیان، سایرین و عوامل مزاحم محیطی پیشگیری کند. آنطور که مایر و سالوی(1997) در کاربرد درست هیجانها اشاره دارند به این صورت که قدرت تنظیم درست احساسات خود توانایی است که بر حس خود آگاهی متکی است (ظرفیت شخص برای تسکین دادن خود، دور کردن اضطرابها،افسردگی ها یا بی حوصله گی های متداول در حل مساله)افرادی که به لحاظ این توانایی ضعیفند دائماً با احساس ناامیدی و افسردگی دست به گریبانند،در حالیکه افرادی که در آن مهارت زیادی دارند با سرعت بیشتری می توانند ناملایمات زندگی را پشت سر بگذارند و بخش عمده¬ای از هنر برقراری ارتباط، مهارت کنترل عواطف دردیگران است.اینها توانایی هایی هستند که مهارت ارتباط و رابطه بین فردی را تقویت می کنند(پاندی، 2010).

فرضیه چهارم: بین باورهای غیرمنطقی در زنان و مردان معلم تفاوت وجود دارد. آزمون t مستقل نشان داد که بین معلمان زن و مرد در میزان باورهای غیر منطقی تفاوت معنی داری وجود دارد. از این رو چهارم پژوهش مبنی بر وجود تفاوت معنی دار بین معلمان زن و مرد در میزان باورهای غیر منطقی تایید می شود. نتیجه بدست آمده با یافته های کانپ و همکاران (2011)؛ تنن بام و همكاران(2011)؛ بال(2008)؛ نین(1993)؛ لوهر و همکاران (1984؛ به نقل از لیبومرسکی و دیکرهوف، 2008)؛ واتسون و کولهان (2005)؛ هاچینسون و چاپمن (2004)؛ کاسک و اوزوکی (1998)؛ نجارپوراستادي (1389)؛ تقوى و همکاران (1385)؛ ایراندخت (1387)؛ پورشايگان و همكاران (1381)؛ باقری (1381)؛ نوروزى (1377)همسو می باشد.

در تبیین نتیجه فوق باید گفت که منظور از باور های غیر منطقی، درواقع وجود افکار نادرست و نامنطبق با واقعیت درباره خود و جهان است. به اعتقاد الیس(2001) هیچ رویدادی ذاتا نمی تواند در انسان ایجاد آشفتگی روانی کند، زیرا تمام محرک ها و رویداد ها در ذهن معنا و تفسیر می شوند و بر این اساس سازش نایافتگی ها و مشکلات هیجانی در واقع ناشی از نحوه تعبیر، تفسیر و پردازش اطلاعات حاصل از محرک ها و رویداد هایی هستند که افکار و باورهای ناکارآمد در زیربنای آنها قرار دارند(سلیمی و همکاران، 1388). بی تردید بسیاری از مشکلات روانی ریشه در باورها و افکار غیرمنطقی و غیر واقعی درمورد خود، دیگران و جهان پیرامون دارد.

این باورها دارای هدف ها یا خواسته هایی هستند که به شکل اولویتها و ترجیح هایی ضروری نمود پیدا می کنند و در صورت برآورده نشدن موجب آشفتگی فکری می شوند. به نظر بسیاری از پژوهشگران شمار زیادی از واکنش های نامطلوب و اختلال ها ناشی از باورها و تفکرات غیر منطقی و غیر عقلانی است و تا زمانی که اینگونه افکار تداوم یابند، مشکلات مربوط به ارتباط پذیرش و همراهی با دیگران نیز ادامه خواهند یافت. بدین ترتیب بسیاری از مشکلات انسانی را می توان زاده باورها و تفکرات خیالی و بی معنا انسان دانست. طبقه بندی های گوناگونی از افکار و باورهای ناکارآمد و غیر منطقی در زمینه های مختلف روابط فردی و اجتماعی ارائه شده اند(زارعی دوست و همکاران، 1386). اليس (1993)در مورد مشكلات رفتاري و رواني معتقد است كه بسياري از ناراحتي هاي مردم و زندگي عاطفي نامنظم آن ها ريشه در انواع عقايد غير منطقي و غير واقعي در مورد خود و جهان پيرامون آن ها دارد.

از نظر او مشكلات رواني نتيجه شناخت هاي نادرست افراد است چرا كه عواطف محصول شناخت است؛ و پيامدهاي فراواني كه از تفكرات غير منطقي ناشي مي شوند علل اساسي مهم ترين اختلال هاي هيجاني به شمار مي روند. فرضیه پنجم: بین سلامت روان در زنان و مردان معلم تفاوت وجود دارد. نتایج آزمون t مستقل نشان داد که بین معلمان زن و مرد در میزان سلامت روان تفاوت معنی داری وجود دارد.از این رو پنجم پژوهش مبنی بر وجود تفاوت معنی دار بین معلمان زن و مرد در میزان سلامت روان تایید می شود. نتیجه بدست آمده با یافته های تنن بام و همكاران (2011)؛ کاسک و اوزوکی (1998)؛ عاملی (1389)؛ بخشی سورشجانی (1387)؛ حدادی کوهسار (1386)؛ باقری (1381)؛ همسو می باشد.

در تبیین نتایج فوق می توان گفت شخصي كه از سلامت روان برخوردار است، خود را دوست دارد و احساس مي كند كه افراد جامعه او را مي پسندند و او نيز با نظر موافق به آنان مي نگرد و براي خود ارزش قائل است از طرف ديگر براي احساسات و عواطف مردم اهميت قائل شده و به ديگران احترام مي گذارد. شخص سالم مي تواند ديگران را دوست بدارد،‌ محبت ديگران را بپذيرد به ديگران احترام بگذارد و مورد احترام ديگران قرار بگيرد. شخص سالم اهداف واقع گرايانه براي خودش در نظر دارد و براي رسيدن به آنها برنامه ريزي و سعي مي-كند با در نظر گرفتن نقاط ضعف و قوت و قدرت خويش، خود را با واقعيت ها وفق دهد و با جامعه خود سازش داشته باشد.

يكي از شروط لازم براي دستيابي به سلامت روان، برخورداري از يك نظام ارزش است و همانگونه كه چاهن مي گويد: بهره مندي از يك سلسله ارزش هاي شخصي و فلسفه اي مبتني بر باورها آرزوها و آرمان هايي كه با سعادت و تحقيق خود و اطرافيان فرد پيوندي نزديك دارد شرط لازم براي كسب سلامت روان است. مزلو اصول و ارزش هاي افراد مأيوس و درمانده و افرادي را كه واجد سلامت رواني هستند؛ دست كم در برخي موارد متفاوت مي داند زيرا آنان داراي ادراكات و طرز تلقي هايي متفاوتي از جهان مادي اجتماعي و جهان شناختي خصوصي هستند كه همين ادراكات و طرز تلقي¬هاي متفاوت نظام ارزش فرد را رقم مي زنند( کاظمی، 1391 ). بلوچ(1978) نیز در مطالعه ای دقیق و سازمان یافته بر روی 253 معلم، به این نتیجه رسید که کار کردن با دانش آموزان دشوار (دانش آموزان ناسازگار و دچار اختلال رفتاری)- که معمولاً وظیفه معلمین مدارس استثنایی می باشد- باعث افزایش بیمای های جسمی و روانی در بین معلمان می شود و سلامت روان آنها را به خطر می اندازد.

کاربرد این مطلب:

نقد پایان نامه، آموزش روش تحقیق، منبعی برای فصل دوم پایان نامه، استفاده در بیان مسئله و پیشینه تحقیق و پروپوزال، استفاده در مقاله علمی پژوهشی، استفاده در تحقیق و پژوهش ها، استفاده آموزشی و مطالعه آزاد، آشنایی با اصول روش تحقیق دانشگاهی

 خرید آنلاین و دانلود فوری این پروپوزال (این پروپوزال در هیچ سایت مشابهی وجود ندارد) سال انتشار : 1403

69000 تومان

با نخفیف : 49000 تومان

قبل از کلیک ابتدا شماره یا کد فایل را یادداشت کنید در مرحله بعد باید وارد کنید.

انتخاب جدیدترین موضوعات پایان نامه روانشناسی، مشاوره و علوم تربیتی و انجام تخصصی پروپوزال(دانلود نمونه کار پروپوزال)::

شماره تماس: 09011853901
جهت ارسال سریع پیام در پیام رسان های زیر نام هر یک را لمس کنید.