ما در زبان روزمره از کلمه افسردگی جهت توصیف ترکیبی از احساسات غمگینی، ناکامی، ناامیدی و شادی رخوت و بی حالی استفاده می کنیم، اما روانپزشکان و روان شناسان این کلمه را به شیوه ای متفاوت به کار می برند. اگر چه افسردگی از دیر باز به عنوان یکی از نابسامانی های روانی عمده شناخته شده ، اما در دو دهه اخیر، اهمیت این بیماری هم از حیث رنج و آزاری که مبتلایان به افسردگی تحمل می کنند و هم از لحاظ بار سنگینی که این ناراحتی بر منابع درمانی جوامع تحمیل می نماید، بیش از بیش مورد توجه قرار گرفته است (مهریار ، 1382).
افسردگی اختلالی است که با کاهش انرژی و علاقه، احساس گناه، اشکال در تمرکز، بی اشتهایی و افکار مرگ و خودکشی مشخص می شود و با تغییر در سطح فعالیت، توانائی های شناختی، تکلم، وضعیت خواب، اشتها و سایر ریتم های بیولوژیک همراه است. افسردگی منجر به اختلال در عملکرد شغلی، روابط اجتماعی و بین فردی می شود (اکیس کال ، 2001).
افسردگی یکی از علل بیماری زا و ناتوانی در تمامی کشورهاست و در واقع بیماری آسیب زننده ای است که هر زن و مردی را تحت تاثیر قرار می دهد. افسردگی متعلق به قشر خاصی نیست اما برخی از افراد جامعه به دلیل موقعیت خاص، نسبت به این اختلال آسیب پذیرند. در هر مقطعی از زمان، 15 تا 20 درصد بزرگسالان در سطح قابل توجهی نشانه های افسردگی را نشان می دهند. در جوامع صنعتی غربی افسردگی در بین بانوان تقریبا دو برابر مردان است. بعید به نظر می رسد که فقط یک عامل بتواند وقوع افسردگی را تبیین کند، بلکه افسردگی از تعامل بین چندین عامل حاصل می شود (پاتل ، 2001).
تحقیقات نشان می دهد تعداد افراد افسرده به علت فشارهای ناشی از تغییرات اجتماعی، محیطی و افزایش برخی بیماری های جسمانی رو به افزایش است و قرن هاست که افسردگی به عنوان یک مشکل روانی در زندگی بزرگسالان شناخته شده است. شمار فزاینده مراجعان گرفتار به این اختلال در سنین مختلف به مراکز درمانی نشانه ای از شوع بالای افسردگی است(لطف آبادی، 1384).
افسردگی موضوعی با اهمیتی در بررسی سلامت مردم ایران است. از سوی دیگر با توجه به مطالعات گوناگونی که در ایران پیرامون افسردگی به عمل آمده است، در این تحقیق بر آن شدیم تا تا میزان افسردگی زنان روستای هلر را با افسردگی زنان کل شهرستان قشم را با هم مقایسه نماییم. بیان مساله افسردگی از رایج ترین اختلالات روانی، که اخیرا شیوع آن در حال افزایش است. این اختلال که برخی از آن به عنوان سرماخوردگی بیماری روانی یاد کرده اند، دست کم به صورت خفیف و مقطعی در تجربه همگان نمود می یابد (روزنهان و سلیگمن؛ 1995؛ ترجمه سید محمدی، 1390).
افسردگی کارکردهای فردی و اجتماعی، شخص را با مشکل مواجه ساخته و موجب می شود او به بیماری هایی نظیر فشارخون، دیابت و بیماری های ریوی مبتلا شود. افسردگی علائم شناختی، فیزیولوژیکی، رفتاری و انگیزشی دارد (بک ، 1967).
از علائم افسردگی می توان به اندوه و تشویش زیاد، احساس گناه و بی ارزشی، دوری گزیدن از دیگران، کاهش اشتها و میل جنسی، بی خوابی، از دست دادن علاقه و کسب لذت از فعالیت های روزمره اشاره کرد. افراد افسرده شکل های متفاوتی از علائم مذکور را تجربه می کنند که از نظر شدت ممکن است از ملایم تا خیلی شدید در نوسان باشد (دیویدسون و همکاران، 2004). مطالعات مختلف نشان می دهد که زنان دو برابر بیشتر از مردان افسرده می شوند. عوامل تنش زایی چون زایمان، عادت ماهیانه، درماندگی آموخته شده، تفاوت های هورمونی، مهارت های ناکافی اجتماعی و تفاوت فشارهای روانی اجتماعی مردان و زنان را در بروز آن دخیل می دانند (سادوک و سادوک ، 2007).
از طرف دیگر در کشور ایران نزدیک به یک سوم جمعیت 37 میلیونی زنان را زنان روستایی تشکیل می دهند. که با زندگی در جوامع روستایی تجربه هایی متفاوت از تبعیض و محرومیت را می چشند. برای مثال طول ساعات کاری زنان روستایی بسیار بالا بوده (قاسمی، رجبی گیلان و رشادت، 1392) و بنا به اعلام سازمان ملل متحد، زنان، 65 درصد فعالیت های بخش کشاورزی را در روستاها انجام می دهند(ویسی و بدسار ، 2005). علاوه بر آن ، امروزه زنان روستایی خواسته های خیلی بیشتری دارند که با شرایط و موقعیت اجتماعی آنها سازگار نیست و اینها از دلایل افزایش اختلالات روانی در آنهاست(جلیلی، 1390).
بنابراین با توجه به مطالعات و پژوهش های گذشته که در مورد افسردگی انجام گرفته، اما تا انجا که پژوهشگر بررسی نموده پژوهشی که به مقایسه افسردگی زنان روستای هلر با زنان کل شهرستان قشم پرداخته باشد یافت نشد. لذا پژوهش حاضر در این چارچوب به دنبال پاسخگویی به این سوال است که..
شماره 4