قسمتی از این پروپوزال:
در دهه های اخیر مفهوم هوش هیجانی توجه متخصصان را به خود جلب کرده است. هوش هیجانی مشتمل است بر شناخت احساسات خویش و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیم های مناسب صحیح در زندگی(مایر، سالوی و کارسیو ، 2004).
مدل های مختلفی برای تبيين و توضيح هوش هيجانی تدوين شده است که از مهمترين آن ها مدل بار-آن است. بار-آن پنج زمينه گسترده عملکرد را مشخص کرد که هر يک چند جزء را دربرمی گيرند(پانزده خرده مولفه). مهم ترين مولفه اين مدل مهارت های درون فردی است. افراد دارای اين مهارت خودآگاهند، قوت ها و ضعف های خود را می شناسند و احساسات و افکارشان را به صورت سالم ابراز می کنند(خودابرازی مثبت)، جرات ورز و مستقل بوده و به خود احترام می گذارند. مولفه مهارت بين فردی شامل توانايی آگاهی يافتن از هيجانات، نيازها و احساسات ديگران(همدلی)، برقراری و حفظ رابطه مشارکتی و رضايت بخش با آنان و مسئوليت پذيری اجتماعی است. سومين مولفه توانايی مديريت تنش و تغييرات محيطی، اجتماعی و شخصی به صورت انعطاف پذير و واقع گرايانه می باشد.
اين مهارت شامل قدرت تحمل تنش و کنترل تکانه است. مولفه قدرت سازگاری يا انطباق پذيری مهارت های توانايی حل مسئله، داشتن درک واقع بينانه از تجربيات روزمره و محيط اطراف و انعطاف پذيری را شامل می شود. مديريت تغيير مفهوم اصلی اين مهارت است. در نهايت مولفه خلق کلی خوش بينی(داشتن نگرش مثبت به زندگی) و احساس شادی(رضايت از زندگی، لذت بردن از خود و ديگران) را دربر می گيرد(پتريدس و فارنهام، 2001). هوش هیجانی یک عامل مهم در تعیین موفقیت فرد در زندگی است و مستقیما متغیرهای مربوط به خود شخص(ازجمله خودکارآمدی) را تحت تاثیر قرار می دهد(مایر و سالوی، 1997).
خود کارآمدی، یکی از سازه های مهم و تاثیر گذار در نظریه شناختی – اجتماعی بندورا است. خود کارآمدی عبارت است از "قضاوت افرد در مورد توانایی هایشان برای سازماندهی و اجرای یک سلسله کارها برای رسیدن به انواع عملکرد های تعیین شده" (بندورا، 1986، به نقل از پنتریج و گروت ، 1990).
باورهای خود کار آمدی پایه و اساس فعالیت انسان است. افرادی که خود کارآمدی بالایی دارند، انتظارشان در نتیجه گیری موفق نیز بالا است. در مقابل، افرادی که به توانایی های خود تردیدد دارند، شانس خود را در موفقیت کاهش می دهند. افراد دارای خودکارآمدی بالا معتقدند که می توانند به صورت موثر با رویدادها و شرایطی که روبرو می شوند برخورد نمایند. از آنجایی که آن ها در غلبه بر مشکلات، انتظار موفقت دارند، در انجام تکالیف، استقامت نموده و اغلب در سطوح بالاتری عمل می کنند. این افراد در مقایسه با اشخاصی که خود کارآمدی ضعیفی دارند، به توانایی های خود اطمینان بیشتری داشته و تردید کمی نسبت به خود دارند.
آنها مشکلات را چالش می بینند نه تهدید، و فعالانه در جستجوی موقعیت های جدید هستند(لیاو، 2009). هوش هيجاني اصولاً در ارتباطات تجلي مي يابد. اين ارتباطات از سويي حوزه درون فردي و از سوي ديگر، قلمرو ميان فردي را دربر مي گيرد. در قلمرو فردي، هوش هيجاني به قابليت ها، شايستگي ها و توانمندي هايي مي پردازد كه ارتباط فرد با خود را تنظيم مي كنند. در قلمرو اجتماعي، هوش هيجاني به قابليت هايي مي پردازد كه ارتباط فرد با ديگران را سامان مي بخشند (فاطمی، 1385).
شماره 142