برای یادگرفتن چگونگی و نحوه نوشتن فصل پنج، یک نمونه فصل پنجم پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی در این بخش به رایگان نمایش داده شده است. اگر تمایل دارید فصل پنجم شما نیز با کیفیت بالا نوشته شود با ما تماس حاصل نمایید.

فصل پنجم معمولا تحت عنوان «بحث و نتیجه گیری» معروف است.

نمونه فصل پنجم پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی

در ادامه یک نمونه از فصل پنجم پایان نامه روانشناسی به طور کامل آمده است:

فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری

هدف این پژوهش «مقایسه تاب آوری، ویژگی های شخصیتی و راهبردهای مقابله ای بیماران آرتریت روماتوئید و افراد سالم» است.

جامعه این پژوهش شامل کلیه بیماران مبتلا به آرتریت روماتوئید و همراهان سالم این بیماران بودند که در طی فاصله زمانی اول مهرماه تا آخر آبان ماه به بیمارستان ... مراجعه کرده‌اند؛ و نمونه پژوهش شامل 150 آزمودنی (75 نفر مبتلا به آرتریت روماتوئید و 75 نفر سالم) بودند و پس از بررسی ملاک‌های پژوهش، آن‌ها با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند.

پرسشنامه هایی که جهت جمع آوری اطلاعات از گروه نمونه در نظر گرفته شدند عبارت بودند از:

پرسشنامه تاب آوری کانر و دیویدسون (CD-RISC)،

پرسشنامه پنج عاملی شخصیت (NEO-FFI)

و پرسشنامه راهبردهای مقابله‌ای لازاروس و فولکمن (WOCQ).

برای تجزیه و تحلیل آماری داده ها از شاخص های آماری فراوانی، درصد، میانگین، انحراف استاندارد، آزمون t دو گروه مستقل و تحلیل واریانس چند متغیر (مانوا) به کمک نرم افزار 22SPSS- استفاده شد.

در این فصل با استفاده از یافته های پژوهش در فصل 4، به تبیین فرضیات پژوهش می پردازیم؛ و باتوجه به اطلاعات به دست آمده از بررسی های آماری و بحث های نظری و سوابق پژوهش مندرج در فصل دوم، هر یک از فرضیه ها، تفسیر و نتیجه گیری خواهد شد.

فصل پنجم پایان نامه ارشد روانشناسی

 

5-1 تفسیر یافته های تحقیق:

فرضیه اول:

«بین تاب آوری بیماران مبتلا به آرتریت روماتوئید و افراد سالم تفاوت وجود دارد».

جدول شماره 4-6 نتایج آزمون t دو گروه مستقل بین میانگین تاب آوری در دو گروه بیمار آرتریت روماتوئید و افراد سالم را نشان می دهد.

نتایج بیانگر آن است که بین تاب آوری بیماران مبتلا به آرتریت روماتوئید و افراد سالم تفاوت معنادار وجود دارد.

به عبارت دیگر، میانگین و انحراف استاندارد نمرات افراد گروه سالم در تاب آوری (به ترتیب85/73 و50/15) از میانگین و انحراف استاندارد نمرات تاب آوری بیماران آرتریت روماتوئید (به ترتیب38/68 و 85/13) بیشتر است.

با توجه به نتایج بدست آمده از محاسبه تفاوت بین گروهها در عامل تاب آوری، می توان گفت، فرض صفر رد و فرض تحقیقی اول یعنی «بین تاب آوری بیماران مبتلا به آرتریت روماتوئید و افراد سالم تفاوت وجود دارد» تایید می شود. با توجه به این که پژوهش با این موضوع تاکنون صورت نگرفته در مقایسه نتایج این فرضیه، از پژوهش هایی که مشابه با این پژوهش از ابزاری برای سنجش تاب آوری در سایر موقعیت های استفاده کرده بودند استفاده نمودیم.

این یافته با پژوهش های زیادی از جمله؛ کمپبل-سیلس و همکاران (2006)، داوی دوف و همکاران (2010)، استوارات و یون (2011)، پنگ و همکاران ( 2012)، توکلی (1390)، کیخاوانی و همکاران (1391)، کرمی و همکاران (1392) همخوان است.

در تبیین این یافته می توان گفت که درجات مختلف تاب آوری از طریق تاثیر گذاری بر حرمت خود، شایستگی و استحکام شخصی، تحمل عواطف منفی، مهار گری و معنویت با شاخص های سلامت و آسیب پذیری روان شناختی مرتبط می شود. بنابراین می توان گفت که آسیب پذیری روان شناختی، درماندگی، افسردگی و اضطراب، از پیامدهای ضعف تاب آوری محسوب می شوند.

این آمادگی آسیب شناختی زمینه های ابتلا و تشدید آرتریت و روماتوئید را فراهم می کنند. به عبارت دیگر، کاهش میزان تاب آوری در برابر رویدادهای زندگی در فرد با نوعی احساس فشار روانی، اضطراب یا افسردگی همراه است.

تاب آوری، از طریق افزایش سطوح عواطف مثبت، باعث تقویت عزت نفس و مقابله ی موفق با تجربه های منفی می شود. بر این اساس، تاب آوری از طریق تقویت عزت نفس به عنوان یک مکانیزم واسطه ای به انطباق پذیری مثبت و بهزیستی روانی منتهی می شود و افرادی که از بهزیستی روان شناختی بالاتری برخوردارند توانایی سازگاری آن ها با مشکلات، بیشتر از کسانی است که از این مزیت برخوردار نیستند.

از طرفی، هرچه فرد قدرت بیشتری در تاب آوری، مقابله با مشکلات و استرس های زندگی داشته باشد کمتر در معرض آشفتگی های روانی و هیجانی قرار می گیرند و از سلامت و بهزیستی روانی بالاتری بهره مند می شود. به نظر می رسد که افراد تاب آور، به طرز خلاقانه و انعطاف پذیری به مسایل می نگرد، برای حل آن ها طرح و برنامه ریزی می کنند و در صورت نیاز نسبت به درخواست کمک از دیگران دریغ نمی ورزند و منابع کاملی برای مقابله با مشکلات دارند که این عوامل باعث می شود فرد از بهداشت روانی و بهزیستی روان شناختی بالایی برخوردار باشد (بهادری خسرو شاهی و هاشمی نصرت آباد، 1390).

بر همین اساس، کاهش میزان تاب آوری در افراد مبتلا به آرتریت روماتوئید در مقایسه با افراد سالم توجیه می شود.

 فصل پنجم پایان نامه ارشد روانشناسی

 

فرضیه دوم:

«بین ویژگی های شخصیتی در بیماران آرتریت روماتوئید و افراد سالم تفاوت وجود دارد».

جدول شماره4-9 نتایج آزمون تحلیل واریانس چند متغیره (مانوا) بین بیماران آرتریت روماتوئید و افراد سالم به لحاظ ویژگی های شخصیتی را نشان می دهد.

نتایج بیانگر آن است که بین دو گروه بیماران آرتریت روماتوئید و افراد سالم در برخی از ویژگی های شخصیت تفاوت معنادار وجود دارد.

به عبارت دیگر، بین دو گروه بیماران آرتریت روماتوئید و افراد سالم، در ویژگی شخصیت روان رنجورخویی (30/16= (148و1) F و 01/0 P<، برون گرایی (968/7= (148و1)F و 01/0P< ) و وظیفه شناسی (318/7= (148و1)F و 01/0P< )، تفاوت معنادار وجود دارد.

ولی بین دو گروه از نظرگشودگی (056/1= (148و1)F و 01/0< P ) و خوشایندی (389/0= (148و1)F و 01/0< P )، تفاوت معنادار مشاهده نشد. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که افراد مبتلا به آرتریت روماتوئید در عامل روان رنجورخویی نمرات بالاتری نسبت به افراد سالم کسب کرده اند.

به عبارت دیگر ویژگی های مربوط به عامل روان رنجوری در این بیماران بیشتر است.

این یافته با پژوهش های زیادی از جمله؛ ملکوک (2011)، زرپور و بشارت (2011)، تورس و همکاران (2013)، التروچوف (2014)، رهنمای نهزمی و همکاران (1391)، قاسمی (1391)، مهری نژاد و رجبی مقدم (1391)، طاهری و همکاران (1391) و محمد پور و همکاران (1393) همخوان است.

در تبیین این یافته می توان گفت که پژوهش های زیادی بیانگر شیوع بالاتر اختلال های روان شناختی از جمله اضطراب و افسردگی در بیماران مبتلا به آرتریت روماتوئید می باشد (تراویس ، 2008؛ عبید رحمانی و همکاران، 1391). اضطراب و استرس هم در بروز و هم در تداوم این بیماری نقش دارند.

مبتلایانی که در مرحله خاموش آرتریت روماتوئید هستند، اگر نتوانند استرس و اضطراب را کنترل کنند، باعث عود بیماری می‌شوند (منجمد و رضویان، 1386). همچنین مطالعات نشان داده است که افسردگی ویژگی شخصیتی مشترک همه بیماران مبتلا به آرتریت روماتوئید است. امکان دارد حالت مستمر افسردگی بر محور هیپوتالاموس-هیپوفیز-آدرنال تأثیر گذارد، مقاومت سیستم ایمنی را تضعیف کندو به تغییرات بیمارگونه آرتریت روماتوئید منجر شود (ولمن، 1988، ترجمه نجاریان و همکاران، 1375، ص234).

روان رنجور گرایی از ابعاد شخصیتی است که نسبتا ثابت بوده و مدارک انکار ناپذیری به دست آمده که گویا ارثی بودن این عامل می باشد. مشخصه اصلی این عامل شخصیتی، داشتن تجارب و هیجان منفی و ناخوشایند است. اضطراب و افسردگی، کم رویی، آسیب پذیری، پرخاشگری و خشونت، بی ثباتی هیجانی و حساسیت و زودرنجی از دیگر ویژگی های عامل شخصیتی روان رنجورخویی است (هیرش و پترسون ، 2008).

همچنین روان رنجوری بالا با اختلال در انطباق، سبک مقابله هیجان مدار و فشار روانی بالا همراه است که می تواند فرد را در برابر اختلال های جسمانی و روانی آسیب پذیر سازد (بنتی و کام بور ، 2006). یافته دیگر بدست آمده در این پژوهش نشان داد بین بیماران ارتریت روماتوئید و افراد سالم در عامل برون گرایی تفاوت معنادار وجود دارد؛ و افراد مبتلا به آرتریت روماتوئید در عامل برون گرایی نمرات پایین تری نسبت به افراد سالم کسب کرده اند.

این یافته با پژوهش های زرپور و بشارت (2011)، ملکوک (2011) تورس و همکاران (2013)، فروزش یکتا و همکاران (1381)، رهماری نهزمی و همکاران (1391)، طاهری و همکاران (1391) و محمد پور و همکاران (1393) همخوان است.

در تبیین پایین بودن نمرات برون گرایی در بیماران آرتریت روماتوئید نسبت به افراد سالم می توان گفت که، برون گرایی عاملی است که، تجربه هیجانات مثبت، قاطعیت و جرات ورزی، هیجان خواهی، اجتماعی بودن و صمیمیت، پرحرف و پر انرژی بودن از مشخصه های آن می باشد و در اغلب پژوهش ها در نقطه مقابل روان رنجور خویی قرار گرفته (طاهری و همکاران، 1391، جلیلی، 1389)، به گونه ای که بالاتر بودن نمرات و ویژگی های مربوط به عامل دیگر همراه بوده است (بگلی و همکاران، 2005).

علایم بیماری آرتریت روماتوئید مانند درد، خستگی، تورم، محدودیت حرکتی و خشکی مفاصل موجب اختلال در عملکرد جسمانی، روانی و احساسات می شوند (جسی هیل ، 2004)؛ و همچنین درد مزمن در بیماران آرتریت روماتوئید موجب افزایش عاطفه منفی و اختلالات عاطفی در این بیماران می شود (یلین ، 1992).

بنابراین با وجود شیوع بالای اختلال های جسمانی و روانی همراه با این اختلال قابل پیش بینی است که ویژگی های مرتبط با هیجانات مثبت، تحرک و انرژی بالا که مشخصه های اصلی عامل برون گرایی است، در این بیماران کمتر وجود داشته باشد. در این راستا، کاستا و مک کری (2005) و کینگ و همکاران (2006) نشان دادند، افرادی که از برون گرایی بالایی دارند به دلیل تعامل اجتماعی و لذت بردن از این تعامل نسبت به افرادی که برون گرایی پایینی دارند، از عملکرد اجتماعی بالاتری برخوردارند.

در مقابل، افرادی که ویژگی شخصیتی روان رنجورخویی در آنها بیشتر است، باعث افزایش اضطراب، خشم، فشار روانی و احساس عدم ایمنی در روابط بین فردی و در نتیجه عملکرد اجتماعی پایین می شود. این یافته با پژوهش هایی که نشان داده اند افراد مبتلا به آرتریت روماتوئید در مقایسه با افراد سالم عملکرد اجتماعی و کیفیت زندگی پایین تری دارند (منجمد و رضویان، 1386) و نتایج بدست آمده از این پژوهش نشان داد که افراد مبتلا به آرتریت روماتوئید از روان رنجوری بیشتر و برون گرایی کمتری برخوردارند در یک راستا قرار دارد. از یافته های دیگر این پژوهش این بود که بین افراد مبتلا به آرتریت روماتوئید و افراد سالم در عامل گشودگی تفاوت معناداری وجود ندارد.

این یافته با پژوهش توماسو و همکاران (2014) و قاسمی (1391) همخوان است. ولی با پژوهش رهنمای نهزمی و همکاران (1391) ناهمخوان می باشد؛ و همچنین پژوهش حاضر نشان داد که بین افراد مبتلا به آرتریت روماتوئید و افراد سالم در عامل خوشایندی تفاوت معناداری وجود ندارد.

این یافته با پژوهش های جلیلی (1389)، طاهری و همکاران (1391) و قاسمی (1391) همخوان است. این یافته را می توان به این صورت تبیین کرد که ویژگی های این دو صفت شخصیتی عموما مثبت و غیر آسیب زا هستند. کم و زیاد بودن میزان گشودگی، که با کم و زیاد شدن ویژگی هایی چون توجه به احساسات درونی، تنوع طلبی، کنجکاوی، استقلال رای و پذیرش تجربه ها، عقاید و ارزش های جدید مطابقت می کند، مستلزم پدید آیی و و یا تشدید بیماری خاصی همچون آرتریت روماتوئید نیست.

به طور مشابه، میزان خوشایندی، که با میزان احساس همدردی، مهرورزی، مراقبت، همکاری و حمایت هیجانی نسبت به دیگران مطابقت می کند، الزاما به شکل گیری و یا تشدید بیماری آرتریت روماتوئید منتهی نمی شود. یافته دیگر این پژوهش نشان داد که بین افراد مبتلا به آرتریت روماتوئید و افراد سالم در عامل وظیفه شناسی تفاوت معنادار وجود دارد. این یافته با پژوهش های زرپور و بشارت (2011)، ملکوک (2011)، جلیلی (1389) همخوان است.

اما با پژوهش قاسمی (1391) که معتقد است بین وظیفه شناسی و بیماری جسمانی ارتباط معناداری وجود ندارد و یا طبق مطالعه بوت- کیولی و ویکرز، (1994) که وظیفه شناسی بالا با سلامت جسمانی و عمر طولانی مرتبط است (شولتز و شولتز؛ 2005، ترجمه سید محمدی،1386) ناهمخوان است.

افرادی که در عامل وظیفه شناسی نمرات بالا می گیرند افرادی خویشتن دار، وظیفه شناس، منظم وکمال گرا به شمار می روند. همچنین این افراد دارای انگیزه بالای پیشرفت هستند و در کارهای خود با آرامش عمل می نمایند. وظیفه شناسی، شامل کوششی منظم برای اهداف و پیروی جدی از اصول است (حق شناس، 1385).

به عقیده موس و سولومون (1964، 1966)، مبتلایان به آرتریت روماتوئید بسیار وظیفه شناس و انعطاف ناپذیر هستند (ولمن، 1988، ترجمه نجاریان و همکاران، 1375). بنابراین می توان گفت که بالا بودن میزان وظیفه شناسی در بیماران مبتلا به آرتریت روماتوئید یکی از عوامل آسیب پذیری این افراد قلمداد می شود.

چون بالا بودن وظیفه شناسی نشان دهنده قوی تر بودن فراخود در افراد است و یک فراخود سخت گیر و تنبیه کننده را نشان می دهد که دایم درصدد مهار و سرکوب آرزوهای فرد است و از سوی دیگر نوعی کمال گرایی را به فرد تحمیل می کند. چنانچه فرد نتواند این آرزوهای آرمانی را بر آورده سازد، در معرض خطر احساس گناه، خشم، اضطراب و افسردگی قرار خواهد گرفت.

همچنین وظیفه شناسی نشان دهنده رفتار وظیفه مدار و هدف دار است و از لحاظ اجتماعی نظارت بی وقفه ای را اقتضا می کند (پروین، 2000، ترجمه جوادی و کدیور، 1386). برهمین اساس، بالا بودن وظیفه شناسی در این بیماران در مقایسه با افراد سالم توجیه می شود.

 

فصل پنجم پایان نامه ارشد روانشناسی

فرضیه سوم:

«بین راهبرد های مقابله ای در بیماران آرتریت روماتوئید و افراد سالم تفاوت معنادار وجود دارد».

جدول شماره 4-12 نتایج آزمون تحلیل واریانس چند متغیره (مانوا) اثرات گروه بر راهبرد های مقابله ای را نشان می دهد.

نتایج بیانگر آن است که بین راهبرد های مقابله ای در بیماران آرتریت روماتوئید و افراد سالم تفاوت معنادار وجود دارد. به عبارت دیگر، بین دو گروه بیماران آرتریت روماتوئید و افراد سالم، در راهبرد های مقابله ای مسئله مدار (33/10= (148و1)F و 01/0 P<) و هیجان مدار (005/7= (148و1)F و 01/0P< ) تفاوت معنادار وجود دارد.

نتایج پژوهش حاضر نشان داد که بین راهبرد های مقابله ای مسئله مدار بیماران آرتریت روماتوئید و افراد سالم تفاوت معنادار وجود دارد؛ و افراد مبتلا به آرتریت روماتوئید در راهبرد مقابله ای مسئله مدار نمرات پایین تری نسبت به افراد سالم کسب کرده اند. این یافته با پژوهش های جونز و همکاران (2006)، انگل برچت و همکاران (2012)، توکلی (1390) و سوری (1391) همخوان است.

راهبرد های مقابله ای به عنوان کوشش های هیجانی، شناختی و رفتاری به منظور افزایش تطابق فرد با محیط و یا تلاش هایی برای پیشگیری از پیامدهای منفی شرایط فشار زا توصیف شده است. راهبردهای مقابله مسئله مدار، راهبردهایی هستند که مستقیماً به موقعیت یا محرک استرس زا مربوط می‌شوند، به طوری که در نهایت آن را کاهش می دهند یا برطرف می‌کنند. این شیوه‌ها عموماً همان راهبردهای مسئله گشایی هستند.

بنابراین اگر این تلاش های مقابله ای با استرس از نوع موثر، با کفایت و سازگارانه باشد استرس کمتر فشارزا تلقی می شود و واکنش نسبت به آن نیز در راستای کاهش پیامدهای منفی خواهد بود(حیدری پهلویان و همکاران، 1389).

به عبارت دیگر، افراد سالم در برابر رویدادهای مهم و تنش زای زندگی مقابله مبتنی بر حل مساله را به کار می گیرند و در حل مشکل و برخورد موثر با تنش ناشی از وقایع زندگی موفق تر هستند که این مقابله موثر و رضایت مندی اشخاص در حل مساله، موجب احساس کنترل بر تنش ناشی از رویداد های مهم زندگی می شود (لی و همکاران، 2000)؛ و همچنین استفاده از راهبرد های مقابله ای مسئله مدار و موثر می تواند به عنوان سپر محافظ در مقابله با استرس تلقی گردد.

یافته دیگر پژوهش نشان داد که بین راهبرد های مقابله ای هیجان مدار بیماران آرتریت روماتوئید و افراد سالم تفاوت معنادار وجود دارد؛ و افراد مبتلا به آرتریت روماتوئید در راهبرد مقابله ای هیجان مدار نمرات بالاتری نسبت به افراد سالم کسب کرده اند. این یافته با پژوهش های دیوپین و همکاران (2007)، انگل برچت و همکاران (2012 و 2013)، حیدری پهلویان و همکاران (1389) و مرادی و بهرامی احسان (1390) همخوان است.

به عقیده فولکمن و لازاروس (1980) مقابله هیجان مدار، معطوف به کنترل ناراحتی هیجانی بوده و عوامل عاطفی مرتبط با آن موقعیت می پردازد نه به خود موقعیت. افرادی که از این سبک مقابله ای استفاده می کنند، به جای تمرکز بر مشکل و حل آن، بیشتر در پی آن هستند تا پیامد های هیجان های منفی عامل استرس زا را مهار کنند، این افراد تحت تاثیرات این سبک، به جای مقابله از کنار مشکلات رد می شوند (بیرامی، 1389)، کمتر در صدد جلب حمایت های اجتماعی اند، کمتر مشکل را تعریف می کنند، توانایی کمتری در یافتن راحل های منعطف دارند و به قول لازاروس و همکاران ( 1984) قبل از عمل کردن، کمتر به ارزیابی سود و زیان راه حل های موجود می پردازند و کمتر در صدد اکتساب اطلاعات و جلب حمایت هیجانی از سوی دیگران بر می آیند.

با توجه به اینکه سبک های مقابله ای عامل میانجی بین استرس و اختلال روانی جسمانی هستند و اغلب پژوهش ها مقابله هیجانی را به عنوان موثرترین واسطه رابطه استرس و بیماری معرفی کرده اند، بروز بیماری های استرس مدار و نیز وخیم تر شدن بیماری و به خطر افتادن سلامت عمومی بیشتر در کسانی دیده می شود که پیوسته از مقابله هیجانی استفاده می کنند (حمزه، بیرامی و هاشمی نصرت آبادی، 1390).

این گونه الگوی مقابله ای، هیجان های منفی عامل استرس زا را کاهش می دهند و در کوتاه مدت برای کاهش تنش موثرند، اما در دراز مدت مشکلات ثانوی (بیماری های قلبی، دیابت، آرتریت روماتوئید و ...) بوجود می آورند این مشکلات اثرات بلند مدت راهبرد های مقابله ای ناکارامد هستند. به عبارتی، استفاده از این راهبردها توسط افراد دچار آتریت روماتوئید، آن ها را از درگیری مستقیم و موثر با مشکل باز می دارد و توانمندی آن ها را برای حل مشکل کاهش می دهد. این وضعیت باعث اختلال در انسجام فکری و آشفتگی هیجانی می شود و سلامت جسمی آن ها را کاهش می دهد.

 فصل پنجم پایان نامه ارشد روانشناسی

5-2 خلاصه بحث و نتیجه گیری:

این پژوهش به منظور مقایسه تاب آوری، ویژگی های شخصیتی و راهبرد های مقابله ای بیماران آرتریت روماتوئید و افراد سالم انجام شد. با استفاده از یافته های فصل چهارم، مشخص شد که بین تاب آوری بیماران آرتریت روماتوئید و افراد سالم تفاوت معنادار وجود دارد؛ و همچنین بین ویژگی های شخصیتی روان رنجوخویی، برون گرایی و وظیفه شناسی بیماران آرتریت روماتوئید و افراد سالم تفاوت معنادار وجود دارد؛ و بین ویژگی های شخصیتی خوشایندی و وظیفه شناسی بیماران آرتریت روماتوئید و افراد سالم تفاوت معنادار وجود ندارد.

همچنین یافته ها نشان داد که بین راهبرد های مقابله ای هیجان مدار و مساله مدار بیماران آرتریت روماتوئید و افراد سالم تفاوت معنادر وجود دارد. نتایج تحقیقات مشابه با یافته های این تحقیق همخوان است. در تبیین آن می توان گفت که داشتن این ویژگی های شخصتی در بیماران مبتلا به آرتریت روماتوئید آنها را در معرض استرس بیشتری قرار می دهد و همین مسئله به نوبه خود، علائم بیماری را تشدید می کند و در نهایت بیمارا ن دارای مهارت های مقابله ای ضعیف و تاب آوری پایین را به احتمال در دور باطلی قرار می دهد و وضعیت جسمی و روانی وی روز به روز بدتر می شود.

بنابراین می توان گفت که عوامل روان شناختی در بروز و تشدید بیمارای آرتریت روماتوئید نقش دارند و بدین ترتیب راهکارهای روان شناختی در پیشگیری و درمان این بیماری موثر هستند.

5-3 محدودیت های پژوهش:

1. کمبود ادبیات پژوهشی و نظری به زبان فارسی در زمینه تاب آوری در کنار دست یابی به منابع معتبر، یکی از محدودیت های جدی در این زمینه بود.

2. یک دست نبودن آزمودنی ها از لحاظ سن، تحصیلات و جنس.

3. از دیگر محدودیت های پژوهش استفاده از نمونه در دسترس، ابزار کاغذمدادی بود و پیشنهاد می شود که تعمیم نتایج آن با احتیاط و با در نظر گرفتن همه جوانب صورت گیرد.

4. این پژوهش فقط بیماران آرتریت روماتوئید بیمارستان شریعتی تهران را مورد بررسی قرار داده است، لذا تعمیم نتایج به سایر بیماران در شهرهای دیگر بایستی با احتیاط صورت گیرد.

5. تعداد زیاد پرسش های پرسشنامه ها به طولانی شدن زمان اجرای آن انجامید که بر مقدار دقت پاسخ های شرکت کنندگان بی تاثیر نبوده است.

6. کمبود پژوهش های داخلی با متغیرهای روان شناختی در زمینه بیماری آرتریت روماتوئید از دیگر محدودیت های آن بوده است.

7. عدم توانایی جسمی بعضی از بیماران نسبت به تکمیل پرسشنامه ها.

 

فصل پنجم پایان نامه ارشد روانشناسی

5-4 پیشنهادات:

الف) پیشنهادات پژوهشی:

1. در پژوهش های آتی پیشنهاد می شود که تاب آوری و ویژگی های شخصیتی و راهبرد های مقابله ای در بافت فرهنگی، اجتماعی، و اقتصادی گوناگون بررسی شود.

2. پیشنهاد می شود که در پژوهش های آینده ویژگی های شخصیتی، تاب آوری و راهبرد های مقابله ای در دیگر اختلالات روان تنی مورد بررسی قرار گیرد و با بیماران مبتلا به آرتریت روماتوئید مورد مقایسه قرار گیرد.

3. در پژوهش های آینده، عوامل مداخله گری همچون وضعیت اقتصادی، تاهل، جنسیت و مقدار تحصیلات بیماران ارتریت روماتوئید مورد بررسی قرار گیرد.

4. به دلیل اینکه بیماری آرتریت روماتوئید مانند بسیاری از بیماری ها چندان شناخته نشده است و پژوهش های اندکی را در زمینه روان شناسی به خود اختصاص داده است، بنابراین انجام پژوهش های بیشتری در این زمینه احساس می شود.

ب) پیشنهادات کاربردی:

1. متخصصان می توانند مداخلات روان شناختی از جمله روش های سازگارانه مقابله با استرس و آموزش مدیریت استرس را در برنامه مراقبتی بیماران مبتلا به آرتریت روماتوئید بگنجانند. با توجه به نقش استرس در افسردگی و اضطراب، توجه به روش های مقابله با استرس در افراد و هماهنگ سازی برنامه های مراقبتی با این مفاهیم بر اثر بخشی برنامه های مراقبتی خواهد افزود.

2. در پژوهش های آتی پیشنهاد می شود که اثر بخشی تاب آوری بر راهبرد های مقابله با استرس بیماران آرتریت روماتوئید انجام گیرد.

3. برگزاری جلسات آموزشی بویژه با مضامین روان شناسی حضور بیماران آرتریت روماتوئید در اجتماع، به منظور افزایش مقدار تاب آوری آنان و به دنبال آن آفزایش سلامت روان در این بیماران صورت گیرد.

 

 

 

دانلود فصل 1 تا 5 این پایان نامه همراه با منابع کامل فارسی و لاتین