مشخصات این متغیر:
منابع: دارد
پژوهش های داخلی و خارجی: دارد
کاربرد این مطلب: منبعی برای فصل دوم پایان نامه، استفاده در بیان مسئله و پیشینه تحقیق و پروپوزال، استفاده در مقاله علمی پژوهشی، استفاده در تحقیق و پژوهش ها، استفاده آموزشی و مطالعه آزاد، آشنایی با اصول روش تحقیق دانشگاهی
تعداد صفحه: 39 صفحه
نوع فایل: word کد Mb609
برای دانلود مبانی نظری این متغیر به ادامه مطلب بروید...

سقراط از زماني که را خود را باز شناخت به بيدار کرد همشهريانش مشغول شد. او فردي فروتن و استوار، در برابر خوشي ها خويشتندار و در برابر رنج ها پر طاقت بود. در آن زمان که کار سوفيست خطابه يا گفتار بلند است، او بر اين نظر است که تنها در گفتگو است که مي توان راه را با ديگران پيمود، خواه با پايمردي و همراهيشان، خواه در نبرد و ستيزه با آنان. همو که ياسپرس در وصفش مي گويد: سقراط به حقيقت ايمان دارد، هيچگاه عقيده اي را روبروي ديگران نمي گذارد بلکه به سنجش عقيده ي کساني که در گفتگوي با آن هاست، برمي آيد.

اين نوشته ها به روشني اثبات مي کند که کار سقراط همانا برانگيختن توجه و بيدار کردن ديگران است و بهترين روش از ديد وي گفتگو مي باشد. گفتگوهاي سقراط از يک جهت نشان مي دهد که شرط داوري درست، روشن بودن مفهوم هايي است که به کار مي بريم و از اينکه نخستين گام شناسايي، کوشش به شناختن مفهوم ها و دست يافتن به تعريف آن هاست.

گفتگوي سقراطي- که نمونه آن را در گفتگوي ميان سقراط، لاکس، و ني سياس مي بينيم، به نوبه خود آغازگر علم، فلسفه و متافيزيک مي باشد؛ هم از نظر موضوع، و هم از نظر روش. از نظر موضوع، زيرا به کشف مفهوم کلي رسيدند؛ از نظر روش، زيرا امکان و حتي لزوم توجه به بنياد منطقي را آشکار کردند.(نقيب زاده، 1389: 28 - 36) اگر فيلسوف را کسي بدانيم که نظريات و عقايد دقيق و مشخصي درباره چيزها و کارها دارد، بدانيم، نمي توانيم سقراط را فيلسوف بدانيم. اما اگر فلسفه را نتيجه ي توجه دقيق و ژرف به چيزها و کارها، انديشيدن دقيق و بنيادي بشماريم، سقراط فيلسوف است؛ (نقيب زاده، 1391: 9)

هم اوست که آموزش فلسفه را همان آموزش سنجش دقيق افکار مي داند از طريق توجه به بنياد فلسفه به معناي روشنايي و اخلاق و بهترين راه را ديالکتيک انتخاب مي کند. افلاطون افلاطون بر خلاف استاد که بيشتر در جستجوي شناختن هنر هاي اخلاقي بود، به همه جنبه ها و شاخه هاي گوناگون فلسفه پرداخت.(نقيب زاده، 1389: 39 - 40) فلسفه آنقدر در نگاه افلاطون ارزش دارد که او همواره بر مرجعيت سياسي فيلسوفان در جاهاي مختلف تاکيد مي ورزد، او مي گويد: فيلسوف را بايد از مقام تفکر درباره اشيا معقول پايين آورد تا به تدبير مدينه بپردازد، و نيز بايد افکار عامه را، که بر اثر نقض در حکومت، فلسفه را براي مدينه سودمند نمي شمارند، آماده کرد. فيلسوف بايد در مدينه، مانند نقاش بر ديواري که آن را مي آرايد، کارکند.(معنوي پور، 1389: 39)

فلسفه از ديد افلاطون همان سنجش دقيق و خردمندانه مي باشد و افلاطون، بر خلاف سقراط که فلسفه را تنها سنجش دقيق و روشن مي دانست و از نگاه بينشي به فلسفه پرهيز مي نمود به اين نتيجه مي رسد که اين دو چگونگي – يعني بينش و سنجش- به هم بياميزد. با توجه به اين مطلب از ديد افلاطون انديشيدن، گفتگوي خاموش روان است با خود. و اين نشانه آن است که گفتگوي سقراطي براي او همانا ديالکتيک مي باشد. يعني ديالکتيک در گام اول همانا انديشيدن است و در گام بعد، همانا فلسفه است. (نقيب زاده، 1391: 9 -10) در ديد افلاطون ديالکتيک يعني سير يعني حرکت، يعني گذر از مرحله اي به مرحله ي بالاتر.

سيري مدام که در هيچ جا باز نمي ايستد. بازايستادن ما، نشانه پايان راه نيست بلکه نشانه بازماندن ماست. چون به تمثيل غار که در دفتر هفتم کتاب پوليتيا آمده است مي نگريم مي بينيم که اين سير در روي گردانيدن و روکردن است. روگردانيدن از مرحله اي و رو کردن به مرتبه اي ديگر و تا آن گاه که ما در يک مرحله متوقف باشيم همان مرحله براي ما اصل و حقيقت شمرده مي شود. بدين سان حقيقت، چنان که هايدگر نيز در تفسير همين تمثيل گفته است، درست همان است که در همان مرحله بر ما گشوده است.

اما اگر اوج بگيريم و از آن فراتر رويم و به مرتبه اي برتر رسيم، آنچه را که پيش تر حقيقت مي شمرديم، ديگر حقيقت نخواهيم دانست. توجه به اين نکته روشن مي کند که چرا افلاطون، حتي در يک زمينه، گاه انديشه هايي را بيان کرده است که نه تنها متفاوت حتي ناسازگارند. (نقيب زاده، 1391: 10)