از سه دهه قبل تا كنون مطالعه تاثير فناوري اطلاعات و خدمات اطلاعرساني بر عملكرد و بهرهوري سازمانها مورد توجه مديران، مشاوران و محققين كشورهاي پيشرفته بوده است. بسياري از تحقيقات اوليه نتوانستند وجود رابطه معنيدار مطمئني را بين اين فعاليتها و بهرهوري اثبات نمايند و در نتيجه پارادوكس بهرهوري اطلاعات و خدمات اطلاعرساني مطرح شد و تلاشهاي فراواني براي يافتن علل و راه حل آن صورت گرفت. اين تلاشها كه به طور عمده به اصلاح داده هاي مورد استفاده و بكارگيري روشهاي مناسب ارزيابي معطوف بود ، منجر به پيدايش رويكردهاي جديد تحقيقاتي شد تا محققين از گرفتار شدن در دام پارادوكس بهرهوري در امان مانده و مديران نيز به راهكارهاي عملي درباره نحوه سرمايهگذاري بر اطلاعات و فناوري اطلاعات براي به حداكثر رساندن بهرهوري دست يابند.
روش دورکاری به عنوان یکی از مهمترین روشهای بهره مندی از فناوری اطلاعات مورد توجه قرار گرفته است.[برين جولفسون، 1996] در حدود سه دهه پيش يعني درست زماني که سازمان ها و مديران، عصر صنعتي را تجربه مي کردند، استفاده کمي و کيفي از اطلاعات امري مهجور و دور از توجه بود. غالب برنامه ها و فعاليت هاي سازمان ها بر مبناي نيروي انساني و ماشين، طراحي و انجام مي شد و اين دو، مقياس هاي سنجش توانمندي هاي يک سازمان محسوب مي شدند. اما در چند سال اخير سازمانها با گذر از عصر ارتباطات در ورود به عصر اطلاعات شاهد تحولات چشمگيري در عرصه مديريت بودند. دورکاری به عنوان یکی از پیامدهای کاربست فناوری اطلاعات مطرح بوده و مورد استقبال سازمانها در اغلب کشورها به ویژه کشورهایی که از زیرساختهای مناسبی در فناوری اطلاعات برخوردارند ، قرار گرفته است. (گیبسون ،510:2004)
بنابراين شاخص هاي سنتي رقابت در بازار به خصوص در سطح جهاني، ديگر قابل اتکا نبودند. در اين شرايط بود که مسئله برخورد مناسب با اطلاعات دروني و بيروني سازمان مورد توجه مديران قرار گرفت و به مرور نظام هايي براي ايجاد جرياني پيوسته در جهت توليد به هنگام و مناسب اطلاعات، پردازش فني اطلاعات و توزيع دقيق و متناسب با نياز آن شکل گرفت. توسعه چنين نظام هايي نقش بسيار مهمي در ارتقا سطح کيفي کار مديران به خصوص در تصميم گيري هاي اجرايي و برنامه ريزي داشت.
با اين ديدگاه بود که از آن پس اطلاعات به عنوان جزيي از سرمايه سازمان ها به حساب آمد و بهره گيري مناسب و بهينه از آن به عنوان يک عنصر ارزش افزا مورد توجه جدي قرار گرفت. همين امر تاثير متقابلي بر توسعه جايگاه مديريت نيز داشت چرا که ابزارهاي مناسبي براي تسهيل روند مديريت با هدف ايجاد تمرکز بيشتر بر رسالتهاي اصلي سازمان فراهم کرد.
پايان عصر صنعتي و ورود به عصر ارتباطات و پس از آن عصر اطلاعات که با خلق مفاهيم جديدي همچون دهکده جهاني همراه بود، مديران را با رويکردهاي تازهاي مواجه ساخت که آنها را مجبور مي کرد نگرش ها و ديدگاههاي خود را با ابعاد گسترده جهاني هماهنگ سازند و به دنبال راهکارهاي تازهاي براي موفقيت در رقابتهاي پيچيدهتر باشند. اين تحولات سرچشمه گرايش مديران به اطلاعات و پيريزي و توسعه سيستم هاي اطلاعاتي جهت پالايش دادههاي خام و استخراج اطلاعات بود که امروزه به نياز حياتي براي مديريت سازمان تبديل شدهاند.(بون ،128: 2009)