رفتار شهروندی سازمانی (OCB) رفتاری است که بصورت رسمی توسط سیستمهای اجباری ارائه نمیشود بطوریکه هنوز هم به عملکرد موثر سازمان کمک ميکند مثالهایی از این رفتار شامل کمک به همکاران، داوطلب شدن برای انجمنها یا نشان دادن موارد شرکت در کار فراتر از حد و هنجار (نرمال) OCD تاثیر مثبتی در عملکرد سازمان دارد زیرا این تلاشهای اضافی را بصورت حائز اهمیتی ميتوان به تاثیر سازمان افزود.
اسمیت، ارگان و نیر (1983) نشان دادند که OCB بصورت رسمی توسط سازمان تایید ميشود به طوری که سرپرستان ممکن است به کارفرمایانی که بصورت متناوب رفتارهای شهروندی را اجرا ميکنند، توجه کنند با اینحال بیشتر تیمهای نخستین در سازمانها نه سیستماتیک و نه متناوب هستند. بنابراین بیشتر رفتارهای شهروندی ميتواند به سودهای پیش بینی شده کمک کند، پاداشهای OCB در زمانی غیر مستقیم و غیر حقیقی است، که با بیشتر کمکهای رسمی مانند بازدهی زیاد مقایسه شود. هر چند که واژه رفتار شهروندي سازمانی اولین بار به وسیله بتمن و ارگان (1983) مطرح گردید این مفهوم از نوشتارهای بارنارد (1938) در مورد تمایل به همکاری و مطالعات کنز و کان (1966، 1964) مورد عملکرد و رفتارهای خود جوش و فراتر از انتظارات نقش ناشی شده است.
از جمله مفاهیم که در حوزه رفتار شهروندی سازمانی مطرح است، مفهوم رفتار شهروندی کارکنان ميباشد که به عنوان اقدامات مثبت بخشی از کارکنان برای بهبود (بهروزی و انسجام در محیط کار، فراتر یا ماوراء وظایف و اثرات شغلی و سازمانی تعریف شده است (مسعودی، 1388). رفتار شهروندی مدیریت به عنوان مکمل رفتار شهروندي سازمانی، مفهوم دیگری است که بیانگر سازگتری بین اقدامات مدیریت و هنجارهای رایج در محیط کار ميباشد.
" راندی هودسن " در سال 2002 پژوهشی در خصوص رفتار شهروندی مدیریت و تاثیر مثبت آن بر رفتار شهروندی سازمانی و همچنین کاهش تضاد بین کارکنان با یکدیگر و مدیران انجام داده است (مسعودی، 1388) " اورگان " رفتار شهروندی کارکنان را به عنوان اقدامات مثبت بخشی از کارکنان برای بهبود بهره وری و همبستگی و انسجام در محیط کاری ميداند که ورای الزامات سازمانی است (مسعودی، 1388).