از آن جهت که فریدون در ادبیات ایران شخصیتی اسطوره ای است و حتی ریشه در اسطوره های هند و ایرانی دارد قبل از پرداختن به داستان این شخصیت اسطوره ای در شاهنامه، ابتدا به معرفی او پرداخته.
جزئیات بیشتر در ادامه مطلب + دانلود فایل مقاله
منابع:
دارد
نوع فایل:
Word قابل ویرایش
تعداد صفحه:
23 صفحه
کد:
150 mt
خلاصة داستان فریدون و پسران در شاهنامه
ضحاک با دیدن فریدون و گرز گاوسایش که در چرخش بود رؤیای سال ها پیش خود را به خاطر آورد. فوراً عنان اسب را به سویی دیگر کشاند تا از فریدون دور شود، فریدون رسید و با گرز خود ضربه ای محکم بر سر ضحاک کوبید. از اسب به زیر افتاد. کمند را بیرون کشید و دست و پایش را بست. جنگ پایان یافت و ضحاک را دست و پا بسته به قصر آوردند. روز بعد دستور داد ضحاک را به دماوند کوه ببرند و در چاهی عمیق که در آنجا قرار داشت معلق بیندازند و سنگی بر در چاه نهند و خود بر تخت سلطنت نشست. (معظمی گودرزی،253:1387).
داستان پادشاهی فریدون بعد از ختم غائلة ضحاک طول و تفسیر زیادی ندارد. از دشمن دیرینه کین پدر بازخواست، گیتی را از نابخردان بپرداخت و دست بدان و بدکاران را از کارها کوتاه ساخت و کژ روی ها و جادوگری ها و ستمکاری های دوران ضحاک را به کلی پایان داد.
پس نوبت پادشاهی به افریدون رسید که دیهیم پادشاهی بر سر نهاد. جشنی بزرگ بساخت و همگان از خاص و عام به حضرت آمدند و شادباش گفتند. و دوام دولت او از خدا خواستند. فریدون چون به پنجاه سالگی رسید از دو دختر صاحب سه فرزند گردید. آنان را در دامن بپرورید تا به حد رشد رسیدند. افریدون را چشم به پسران افتاد چون سه تابنده ماه، دیهیم سعادتشان بر سر و فروغ کمال و جمال در چهره پدیدار. بر آن شد که جهان را میانشان تقسیم کند. (بندازی اصفهانی،19:1380). فریدون نخست پسران خویش را می آزماید و آنگاه به فراخور حال هر یک بخشی از مملکت را به وی می سپارد. (رضا،111:1371).