موضوع پروپوزال پایان نامه روانشناسی تربیتی درباره مشکلات اموزشی

 روانشناسی می نویسید : تجربیات جیمز در مدرسه راهنمایی بسیار متفاوت بودند.

معلمان به طریقی متناسب با نیازهای آموزشی فردی اش به مشکلات او پاسخ داده و او را تشویق به دیدن خود به عنوان عاملی فعال در آموزش خود کردند که قادر است دنیا و نیازهای آموزشی خود را بیان کند. جیمز با انگیزه مضاعفی که از تشویق معلمان به اینکه او می توانست و می خواست یاد بگیرد در وجودش ایجاد شده بود، علی رغم خستگی بیش از حد روزانه شروع به جستجو برای یافتن راههایی برای پیشرفت و رفع مشکلاتی که تجربه کرده بود، نمود: «من هنوز کند بوده و هم چنان کار سختی بود. من حدود ۵ / ۸ تا حداکثر حدود ۱۵ ساعت در رختخواب بودم. بسیار خسته بودم و وقتی در خانه تکالیفم را انجام می دادم، احساس می کردم انجام آنها دو تا سه برابر بیشتر از بقیه دانش آموزان طول می کشد، اما از پس آن برآمدم.» آموزگاران دوره متوسطه جیمز روشی «واکنشی تر» وضع کردند، به این صورت که جیمز و آموزگاران او در یک گفتگوی دوطرفه در مورد بهترین راهها برای شناسایی نیازهای آموزشی او، شرکت نمودند «تا موقعی که به دبیرستان رسیدم، دیگر در کپی کردن مهارت پیدا کرده بودم... مشکلاتی داشتم اما یادداشت برداری من کمی بهتر شده بود. در ضمن به میزان زیادی طبق یک برنامه مشخص با کتابها کار کردم. من متوجه شدم که می توانم از این برنامه فایده ببرم. اساسا برای علوم، می توانستم کتابی را بردارم و روی هر نکته از برنامه کار کنم و اگر آن را می فهمیدم، کافی بود و تقریبا نیازی به کلاسها نداشتم. در نتیجه اگر چیزی بود که در کلاس از دست داده بودم یا نتوانسته بودم آن را دنبال کنم، از برنامه مذکور درآورده و اطلاعات مربوطه را پیدا می کردم و می خواندم. اساسا می دانستم که یک سؤال ۵ تا ۱۰ امتیاز جایزه دارد، و برای ۱۰ به تو ۵ امتیاز می دهند و من به هدف می رسیدم. من کاملا حساب شده کار می کردم، این راهکاری بود که برای خود داشتم، اما برای من کاملا روشن بود. اگر در مدرسه واحدهای درسی خاصی ارائه می دهند و ممتحن ها تنها می توانند بر اساس این واحدها از شما سؤال کنند، پس چرا هر آنچه در این واحدهای درسی هست، یاد نگیریم؟


موضوع پیشنهادی پروپوزال روانشناسی :

مقایسه اثربخشی راهبردهای تدریس و آموزش مهارت های ارتباطی در کاهش مشکلات یادگیری و مشکلات اموزشی دانش آموزان